سلام
به نظر مي آيد شتاب سکولاريزاسيون در جامعه ما بسته به چند عامل مي باشد
1. خود روحانيت . ادعاي گسترده و دانستن و معتقد بودن روحانيت به حلال مشكلات جامعه و عدم پاسخگويي به نيازها ي جامعه ( بخش نظري )
2.عدم كارامدي نظام.اگر نظام جمهوري اسلامي نتواند مشكلات معيشتي و فرهنگي جامعه امروز را حل كند و در انظار مردم اين ديدگاه شكل گيرد بزرگترين ضربه را دين خواهد خورد( بخش عملي )
بنده به شخصه وضعيت موجود را نگران كننده مي دان و ترس از اين وجود دارد كه بلايي كه بر سر دين مسيحيت آمد و منجر شد به حاشيه رانده شدن كليسا از جامعه ، همان بلا بر سر روحانيت شيعه بيايد
( شوخي و جدي ) كاري كه مجلس و دولت اصول گرا با روحانيت كرد و آنها را يواش يواش از صحنه قدرت ( رياست مجلس و مناصب دولتي و...) حذف كرد ، دولت اصلاحات جرات اين كار را نداشت
سلام.
دوست عزيز اراده الهي بر اين تعلق گرفته كه متقين وارث زمان شوند.وهيچ متقي بدون امام المتقين قدم به راه نمي نهد.
هر چه رشد فكري انسان ها بيشتر شود نياز به روح وتوجه به آن وسپس گرايش به خدا بيشتر مي شود.ودر بدست آوردن اين راه بايد سراغ روحاني وطلبه بيايند.
خودت تا آخر برو//////////////
خوشحال شدم از ديدن وبلاگتان
مطلبتان را سر فرصت ميخوانم
يا علي
من هم معتقدم روند پرشتاب مدرنيزاسيون، به طور طبيعي به سكولاريسم ميانجامه. يعني دين را به تدريج از عرصه جامعه كنار ميزنه و به تبع آن دينشناسان را. هر چند كه دينداران به عنوان شهروندان معمولي (نه به عنوان ديندار) و به تناسب تخصصشان، مشكلي براي ادامه حضور در عرصههاي مختلف نخواهند داشت البته مادامي كه دينداري ايشان مزاحمتي با شرايط مولود مدرنيته نداشته باشد. رضاخان هم اگر درك صحيحي از ماهيت مدرنيته داشت، ننگ دين ستيزي را به نام خود ثبت نميكرد و به جاي آن بر سرعت مدرنيزاسيون ميافزود. امروز جز ابواب طهارت و صلاه و صوم و حج و كمي هم خمس، كداميك از ابواب فقهي مورد توجه جامعه است؟ آيا قراردادهاي بيع و اجاره، مطابق مقررات شرعي تنظيم ميشود يا با تمسك به معاطات و مصالحه، خيال همه راحت شده؟ چند درصد از متدينان با قانون شفعه آشنا هستند؟ تا حالا كسي از شما در مورد مسائل شفعه سؤال كرده؟ متدينان هم كه سراغ روحانيت ميروند، فقط از مسائل عبادات فردي ميپرسند. تا ما بيايم اضلاع گوناگون مدرنيسم را عميقا اسلامي كنيم، خيلي دير شده ... نميدانم اما با اين روند، خدا كنه كه در آينده دين و دينشاسان، به امري تشريفاتي تبديل نشوند. و البته كه نبايد تسليم اين جريان شد چرا كه نتيجه قطعي آن تحريف اساس دين است. چنين مباد. اما جه بايد كرد؟ باشد وقتي ديگر. از مطلب تأملانگيزت، متشكرم. ياعلي مدد.
بسمه تعالي
با سلام
در مورد نوشته شما چند نكته اي به ذهنم رسيد:
1)تصور نمي كنم لزوما حضور روحانيت در پست هاي دولتي نشانه ديني بودن حكومت و و عدم آن ، نماد سكولاريزاسيون باشد.
2)مراجعه مردم به روحاني براي رفع و حل پرسش هاي ديني از سنخ مراجعه به هر اهل تخصصي ، خوب و قابل تحسين است و اتفاقا مراجعه به روحاني و يا هر تحصيل كرده اي در غير تخصص او ناپسند و... است.
3)اصلا چرا اين انتظار در ما طلبه وجود داشته باشد كه خود را داناي دهر و صاحب نظر در هر عرصه اي بدانيم كه اگر كسي از ما سوالي غير ديني نپرسد بر طبل واسلاما بكوبيم و آن را نشان سكولار شدن مردم و جامعه بدانيم ؟
4)اين نظريه پردازي نشان مي دهد در خصوص پايان نامه بالاخره جدي شدهايد.
در هر حال به گمان من پيشرفت جامعه باعث رجوع تخصصي مردم به فرهيختگان رشته هاي مختلف مي شود و معنويت ناب و اصيل الهي خواستاران فراواني دارد. از همه اين ها گذشته چرا اين همه زميني و عرفي بسنجيم با نيم نگاهي به بالا و مشاهده فعاليت طاقت فرساي اولياي الهي در مسير نوراني دينداري دلگرمي و نشاط فوق العاده كسب مي كنيم.