سلام. البته خود روحانيون(نه روحانيت)تمايل چنداني به داشتن نقشهاي گذشته ندارند. متاسفانه برخي از نقشها را ديگر در شان خود نميدانند. شما اگر در خيابان مثلا از ده تا روحاني بخواهيد يک صيغه عقد موقت جاري کنند، خيليهاشان ناراحت ميشوند. يا فرض کنيد روضه خواني و احکام گويي خانگي. يا حتي منبر رفتن هم ديگر جذابيت ندارد. منبري الان يعني بي سواد متاسفانه. روحانيان تمايل دارند در دانشگاه تدريس کنند يا قاضي شوند يا دايره المعارف بنويسند. اين يک. دوما: با مدارکي که حوزه ميدهد خيليها از همان اول با انگيزه مدرک دکتري و اين چيزها وارد ميشوند و اصلا بنا نيست رسالت روحانيت را بر دوش بکشند. سخن و گله بسيار هست.

سلام

1. اين پيوندي که گذاشتي فيلتر بود! اين يعني آزادي در حد مطلق و بلکه بيشتر.

2. توي مسائل سياسي پيچيده خيلي بايد حواسمان جمع باشه که بتونيم حقيقت رو تشخيص بديم. شايد اصلا هم نتونيم تشخيص بديم.

3. مشکل اصلي همونه که گفتي: آدمها رو فقط با يک فاکتور سنجيدن يعني همون سياست.

سلام

يادمان نرود که في تقلب الاحوال يعلم جواهر الرجال

يکي ديگه از دردهايي که دچارش شديم، به مقدار زياد و تعداد زياد. شما بازگو کرديد و به آن پرداختيد. قبل از ديگران. آفرين به شما. به اميد مداوا. يا علي

سلام

سلام استاد عزيزم..

از تذکرات بجاتون ممنونم..حواسم پيش سيد عباس صالحي دفتر بوده..

اين پست تان سر حالم آورد..دقيق منطقي و منصفانه..سر فرصت بيشتر بايد برايش بنويسم

سلام

تحليل قشنگي بود. و هشدار دورانديشانه اي است.

اينکه موضعگيري ما براي حوادث و اتفاقات ، اصول و معيار باشد و نه افراد