• وبلاگ : بر بساط نكته‌دانان...
  • يادداشت : واقعا خدا با ماست؟
  • نظرات : 3 خصوصي ، 20 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + رهگذر 
    سلام مطلبتون خيلي تامل برانگيزه اينکه واقعا خدا با ماست؟ با کيه؟ خدا بنا داره حالا حالا ها بي طرف بمونه بنظر مي ايد که شما دچار شک شديد افرادي که وبلاگتان را مي خوانند هم دچار ترديد مي کنيد قصد جسارت ندارم بنظر القائات وسوسه هاي شيطاني است که همه به خدا پناه بايد برد بالاخره در هر شري خيري هست در هر خيري هم مي تواند شري باشد حتي اگر يزيد ابن زياد هم خدا را عامل نصرت پيروزي خويش مي دانستند فقط از نام خدا براي استفاده شخصي قدرت استفاده کردند وگرنه خداند خودش بارها در قران ياد کرده که مثلا يزيد يا ابن زياد يا شاه را چگونه با مکر خود رسوا کند
    پاسخ

    به نظرم مطلب رو دقيق نخونديد. اين كه خدا با ماست يا نه بايد از راه ديگري ثابت بشه نه از طريق شكست يا پيروزي. اين حرف هم ربطي به شك نداره.البته اين كه خوانندگان اين وبلاگ در اين زمنيه دچار شك بشوند چيز بدي نيست. چون خيلي از تصورات ما درست نيست و يقين داشتن به آنها هنري محسوب نمي‏شو د

    سلام وبلاگ جالبي داريد (البته همه قسمتاشو نديدم) بايه مطلب جديد باعنوان"ميخواهم خداراببينم"در خدمتتونم يکم طولانيه اما بيشترش مثالهاييکه براي فهم بهترمطلب زدم.. فكر ميكنم مطلب جالبي باشه. خوشحال ميشم باحوصله تشريف بياريدو مطلب و تااخر مطالعه کنيد.البته خواهش ميكنم اگه تشريف اورديدمطلب: «دليلي جالب –عجيب واستثنايي براي مسلمان شدن»روهم حتما بخونيد

    سلام
    اين صحنه ها هر چند صد سال يکبار اتفاق مي افته رفت تا يه صد سال ديگه
    پاسخ

    کدوم صحنه ها؟
    + ابراهيمي 


    سلام

    پيامم رو گرفتي جوابت رو نديدم. لطف كن دوبار برام بنويس.

    پاسخ

    سلام پيام خصوصي گذاشته بودي من هم جواب ندادم. ولي جوابم اينه كه به شكاكيت منتهي نمي شه. چون راه تشخيص درست و غلط بودن رفتارها تطبيق دادنشون با معيارهاست كه در فقه و اخلاق اومده نه حوادثي كه بعدش رخ مي ده و يكي پيروز ميشه و يكي شكست ميخوره. دلايل پيشيني ملاك هستند نه دلايل پسيني. نكته اصليش اينه كه افعال خدا رونمي‏توانيم بفهميم سنن الهي مبهم هستند از اين حيث.
    + هاتف 


    سلام

    با عرض معذرت نظرم در مورد اين متن بود ولي اشتباهي تو مطلب پاييني تايپ شد.

    يا علي مدد خدا نگهدارت.

    + حسنا 
    ين امکان وجود دارد که ما موقعيت ها رو قبل ازاينکه اتفاق بيفتند بسنجيم و اخلاقي بودنشان را مشخص کنيم ؟ فکر مي کنم که خيلي بعد از يک واقعه و با توجه به عملکرد و آثارش ما , حکم به اخلاقي بودن يا نبودن آن مي کنيم..
    پاسخ

    صحبت خوبيه ولي بايد اول معيار اخلاقي بودن رو تعيين کنيم. معيار اخلاقي بودن نتيجه و فايده است يا چيز ديگه. به علاوه که من به آثار اون کار کاري ندارم من به اين اشاره کردم که فعل خدا رو چگونه به نفع خودمون تفسير مي کنيم

    شايد سهم ما انسان ها از ادراکات اين است که خدا را در انحصار خود دوست دارند....

    + صالح 
    انگار همه عادت کرديم آخر نوشته پيام بذاريم
    منم اولش داشتم براي پست بعدي مي ذاشتم ولي. . .
    از نوشتتون لذت بردم

    سلام

    بسيار به نکته مهمي اشاره کرده اي.... ذهن مرا نيز بدجور به خود مشغول کرده... هنوز به نتيجه قطعي نرسيده ام

    سلام

    فکر مي کنم قبل از تحليل شواهد، بايد به تطبيق قواعد پرداخت.

    يا علي مدد

    پاسخ

    مونوم همو كه تو گفتي/ بايد با لهجه لري بخوانيد
    + سياوش روستا 
    درباره تطبيق معيارها کتاب فراوان هست. مسئله بکري نيست که من و شما آن را يافته باشيم. به هر حال ظاهرن موجب خشم و عصبانيت و ناراحتي شما شدم. ببخشيد. من هم بد نيست به کار زندگي خودم برسم. خداحافظ.
    پاسخ

    نميدانم از كجا نتيجه گرفتيد كه موجب خشم شده‏ايد؟ اين نتيجه نابجا است. متاسفانه ادبياتم تو بحث كردن خيلي تنده. تلاش كردم بهتر بشه ولي هنوز كه نشده. اين كه به كامنت آخر جواب ندادم به اين علت بود كه حرف تازه اين نداشتم.
    + سياوش روستا 
    نظريه اخلاقي که مرحوم علام طباطبايي در روش رئاليسم ارائه کرده و مرحوم مطهري نيز بر آن حاشيه زده و نظريه آيت الله مصباح در باب منشا گزاره ها و مفاهيم اخلاقي و نظريه مرحوم کمپاني در شرح بر کفايه(اين يکي ظاهرن از قديم ترين و معقول ترين نظريه هاي فلسفه اخلاق يک عالم شيعه است جالب اينکه ايشان همه به نوعي از "قرارداد اجتماعي" سخن گفته)همگي مشکلاتي دارند و همين اهل فلسفه اخلاق قم به نقد آنها پرداخته اند. يعني شما هيچ نظريه يي را که مشکلي نداشته باشد پيدا نميکنيد. يعني بايد با توافق و قرارداد به جايي رسيد و توافق و قرارداد يعني من از چيزهايي بگذرم و شما نيز. مصاديق فعل اخلاقي نيز بايد با توافق حل شود چنان که در منشور سازمان ملل حل شده است تقريبا و همگي توافق کرده اند بر سر مصاديق. البته باز هم آدميزاد است و جايزالخطا.
    + سياوش روستا 
    تمام مکاتب اخلاقي از شهودگرايي بگيريد تا فايده گرايي و قراردهاي اجتماعي، همگي مشکلاتي دارند. همه آنها نيز به رقباي خود اشکلاتي جدي وارد کرده اند. ما در اين جهان چيز بي نقص نداريم و نيز چيزي که همه بر آن توافق داشته باشند. چنانکه گفتم بايد از مطلق گرايي دست بکشيم. چرا ما همش دنبال چيزهاي ناب و معصوم ميگرديم؟ اصلن اجماع کجاست؟ مگر بر تفسير همين آيات قرآن اجماع هست؟ به نظرم "توافق" و "قرارداد" اکثريت بهترين گزينه است گرچه کامل نيست. آن عدالت ناب مطلق را هيچ جا و هيچ گاه نميتوان يافت. "جماعت" از هر کسي کمتر اشتباه مي کند. البته بي اشتباه هم نيست. چاره يي نيست.
    پاسخ

    من فعلا بحثم اين نيست كه معيار چي باشه؟ من مشكل ذهنيم تو تطبيق اين معيارهاست. كه فكر مي كنم هيچ مكتب اخلاقي (اونايي كه من مي شناسم) چاره‏اي براش نداره. بحث كلي كردن فعلا برام اهميتي نداره. تو رابطه من با خانمم يا بچه‏ام اجماع كيلو چنده؟ مشكل همون طور كه گفتم تو موفعيت ايجاد ميشه. موقعيتي كه چند فاكتور اخلاقي توش نقش دارند.
    + سياوش روستا 


    به نظرم اين روش(کاربرد مفاهيم و نمادها و نشانه هاي مذهبي و تاريخي)براي جلب عوام موثر بوده است.(البته در کوتاه مدت)اما ظاهرن استفاده از اين روش هم تا به حال به نفع هيچکس نبوده است. هر کس اين چاه را کند، عاقبت خود نيز بدان لغزيد. نکته بعدي: ملاک "اجماع جامعه انساني" يا راي اکثريت مردم جهان مي تواند ملاک خوبي براي بازشناسي حق از باطل باشد. البته که به صورت نسبي. گمانم بر اين است که اگر ما باور کنيم که حق مطلق در اين جهان پيدا نميشود و بايد به فزوني و اکثريت نسبي رضايت دهيم بسياري از مشکلات فکري و عملي مان حل شود. مطلقگرايي مشکلي است که در بسياري از علوم ما هم راه يافته مثل علم کلام و معضلاتي ساخته است.

    پاسخ

    تصورم اين است كه با باز تعريف ملاك‏ها و رجوع به معيارهايي مثل اجماع جامعه انساني و راي اكثريت و ... مشكل حل نمي‏شود. مگر همين الان معيارهاي اصلي اخلاق مورد توافق همه نيست؟ مشكل به نظرم مصاديق فعل اخلاقي است. نه تعريف آن در عالم نظر. مصداق فعل اخلاقي و يا حق و باطل است كه محل اجتماع چند معيار متضاد مي‏شود و آنگاه هركسي از زاويه تمايلات خود حق و باطل را مشخص ميكند. مدتي است دو كتاب جناب ابوالقاسم فنايي را مي خوانم يعني يكي را خوانده‏ام و دومي در دست اقدام است. همين مشكل را در كتاب ايشان هم ديدم. يعني كتاب دين در ترازوي اخلاق. فعلا اخلاق دين شناسي تمام نشده. در اين شماره مهرنامه هم با ايشان گفتگوي مفصلي منتشر شده كه هنوز نخوانده‏ام. شايد پس لرزه‏هاي اين مطالعه به وبلاگ هم رسيد. مثل حالا. به هر حال ممنون از مشاركت

    حاج آقاسلام عليکم

    اينکه فرموده ايد خدابنادارد حالا حالا ها بي طرف بماند کمي محل تامل است چرا که خيلي جاها داريم ان الله مع الصابرين يا شبيه به اين پس بالاخره خدا با يه طرفي هست...

    ضمنا ا جاي بسي خوشحالي است که به وبلاگي پربار مثل شما لينک داده باشيم اما اينجانب بنا به درخواست شما شما رالينک کردم.

    فکر نميکنيد يه کم درست نباشه که آدم درخواست لينک بده بعد لينک طرف را پاک کنه؟!

    پاسخ

    اين كه روشنه كه خدا باصابرين و متقين و محسنين و .... است. ولي بحث اينه كه ما جزو متقينيم يا مثلا جناج مقابل؟ اين بي طرفي ظاهري است نه واقعي يعني ما نمي تونيم تعيين كنيم خدا با كدوم طرف و الا خودش ميدونه با كي باشه.در ضمن من يادم نمياد تقاضاي لينك كرده باشم نه از شما نه از كس ديگري. تو اخلاقم نيست. ولي اگر زماني تبادل لينك داشتيم و حالا لينك شما حذف شده احتمالا به اين علته كه شما شايد مدتي فعال نبوديد و من پاك كردم. به هر حال قصد بدي نداشتم. چنان كه لينك دوستان ديگري رو هم كه فعال نبودند پاك كردم.
       1   2      >