• وبلاگ : بر بساط نكته‌دانان...
  • يادداشت : مسأله‏اي به نام ابراهيم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    روحيت واسم جالب بود !!! معرفي جالبي داشتي و اعتماد به نفس البته ...ابر بارنده به دريا مي گفت من نبارم تو کجا دريايي , در دلش خنده کنان دريا گفت ابر بارنده تو خود از مائي!!!
    واسم خيلي جالب بود !!!

    سلام

    نمي دانم فيلم ابراهيم خليل الله را ديدي يا نه .اما آن لحظه اي كه دست اسماعيل را گفت و برد بطرف قتلگاه خيلي صحنه جالب و جانسوزي بود .انسان ناخودآگاه به ياد قتلگاه كربلا و حضرت علي اكبر وامام حسين مي افتد.

    به نام خدا

    سلام !

    بيــا بـه خــانـه ي آلـالـه هــا سـري بزنيم

    ز داغ بـــا دل خـود حـرف ديـگـري بزنيم

    به يک بنفشه صميمــانه تسليت گوييم

    سري بـه مـجـلس سوگ کـبوتري بزنيم

    شبي به حلقـه ي درگاه دوست دل بنديم

    اگر چه وا نکـند ، دست کـم دري بزنيم

    تمام حجم قـفس را شنـاختيم ، بس است

    بـيــا بـه تـجـربـه در آسمــان پـري بزنيم

    به اشک خويـش بشوييم آسمــان هـا را

    ز خـون بـه روي زمين رنگ ديگري بزنيم

    اگـر چه نيـّت خــوبـي است زيـسـتن امّــا

    خوشا که دست به تصميم بهتري بزنيم