شاه ما و شاه بعضیها!!
این یکی دو روز تعطیل یکی از کارهایم خواندن کتاب «دخترم فرح» بود. خاطرات فریده دیبا مادر فرح پهلوی. نکات جالبی برایم داشت یکی فساد فراوان جنسی که تا این حدش برایم قابل تصور نبود و گاهی هم که این چیزها را میشنیدم خیلی باور نمی کردم. نکته جالب دیگر نگاهی بود که شاه به برخی از افراد داشت. از جمله نیکلاى چائوشسکو حاکم رومانی. این فرد در اویل دهه هفتاد شمسی و بعد از فروپاشی شوروی سابق در شورشهای کشورش کشته شد و جالب آنکه چند روز قبل از این که کشته شود میهمان جمهورى اسلامى بود و تا برگشت دستگیر و اعدام شد و داستانى برای سیاست خارجه ایران و دکتر ولایتی وزیر خارجه وقت درست کرد. بگذریم! به گفته این کتاب شاه دو نفر را دیوانه مىدانست یکى قذافى رهبر لیبى و دیگرى همین چائوشسکو، ولى چرا؟ زیرا چائوشسکو معتقد بوده است که بهتر است به جاى غرب روى پاى خودمان بایستیم. همین. مثلا در بازدید از کارخانه تولید پیکان وقتى دیده که همه قطعات آن وارداتى هستند به شاه گفته که من اگر جاى شما بودم اسب پروروش مىدادم ولى ماشین وارد نمىکردم. یا وقتى که شاه در رومانى از کارخانه اتومبیل سازى دیدن کرده و دیده که اتومبیلها کوچکاند و خیلى پیشرفته نیستند و علت را پرسیده چائوشسکو جواب داده که ما اینها را خودمان میسازیم و وابسته به ابر قدرتها نیستیم. به هر حال شاه ماست دیگه چه میشه کرد؟
نکته جالب دیگر این کتاب داستان بدبختى و سرگشتگى شاه و خانوادهاش بعد از پیروزى انقلاب است که بسیار عبرت آموز بود. در ضمن کتاب تلاشى است براى تطهیر فرح و در درجه بعد شاه و مقصر نشان دادن دیگران به خصوص هویدا. وقت کردید بخوانید بد نیست.