سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آناناس در زندان

خاطرات احمد احمد را خواندم و یکی دو روزه تمام شد. متولد سال 1318. و انقلابی از سال‌های 40. ادبیات نوشته نظرم را جلب نکرد و به نظرم شعاری بود. البته شاید هم خود گوینده شعاری حرف زده باشد. ولی اصل ماجرا تا بخواهی کشش دارد.

در فصل‌های اول کتاب ملاقات احمد با امام و نگاه امام به مبارزه در سال 40 و آگاهی ایشان از جامعه و فعالیت بهائیان و مسیحیان، و گزارش احمد از درون انجمن حجتیه برخی سوالاتم را جواب داد.
از شکنجه‌های ساواک و کمیته مشترک که بگذریم  قصه‌های درون زندان هم جالب است. سخنرانی‌های هاشمی رفسنجانی از درون سلول انفرادی از مطالبی بود که تا کنون نشنیده بودم و نیز تلاش مأموران برای ریختن آب به گلوی او که روزه بوده است. شخصیت استوار ساقی رئیس زندان قزل قلعه هم برایم جالب بود. او به زندانی‌های سیاسی کمک‌های زیادی می‌کند و به کسانی که زود کم می‌آوردند می‌گفته خوب اگر ...اش رو نداری چرا رفتی سیاسی شدی؟ ای کاش کسی از زاویه دید او رمانی درباره زندانی‌های انقلاب می‌نوشت یا سریالی ساخته می‌شد.
وسواسی‌های آیت الله منتظری و البته تصویری که از ایشان ارائه می‌شود و نظرشان درباره سید مهدی هاشمی هم قشنگ است. از همه جالب‌تر ورود آناناس به زندان است. کسی برای زندانیان مسلمان هدیه می‌آورد در حالی که هیچ کس نمی‌داند چطور باید آن را خورد و همین باعث می‌شود که آناناس به کمونسیت‌ها برسد.
از عبرت‌های این کتاب که البته بیشتر در پاورقی‌ها خود را نشان می‌دهد سرنوشت انقلابیون همراه احمد است. بعضی شهید و بعضی بعد از انقلاب اعدام شده‌اند و بعضی به خارج گریخته‌اند و بعضی زن‌ها بی‌حجاب شده‌اند و  بعضی با سیانور خود را کشته و ... . وقتی این‌ها را می‌خوانی دلت می‌خواهد از خدا عاقبت به خیری طلب کنی و حس عجیبی از این که نمی دانی بعدها چه خواهد شد و توانی هم نداری که تغییرش بدهی در ضمیرت آزارت می‌دهد.
زندگی احمد احمد به خصوص از سال 53 به بعد که وی به سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین پیوند می‌خورد جالب‌تر و حساس‌تر می‌شود. گزارشی که از درون سازمان می‌دهد خواندنی است. سیر تغییر ایدئولوژیک سازمان هم در این کتاب مطرح شده است. قبلاً این حرفها را در کتاب قدرت و دیگر هیچ که خاطرات طاهره باقرزاده است خوانده بودم. ولی این بار این ماجرا از نگاه یک انقلابی مذهبی تعریف شده است. سرنوشت نامعلوم همسر احمد با نام فاطمه فرتوک زاده خواننده را احساساتی می‌‌کند. تحمل این وضعیت بیش از طاقت یک انسان عادی است. جدایی تحمیلی و ناباورانه و البته زمانمند این دو نفر از هم نفرت فراوانی نسبت به منافقین ایجاد می‌کند. تقی شهرام به عنوان عامل اصلی تغییر نگرش سازمان و وضعیت اعضاء شخصیتی نفرت انگیز پیدا می‌ کند. تصمیم احمد به ترک نماز و شکست او در این تصمیم به خوبی فرق یک انسان تربیت شده در محیط دینی با غیر او را نشان می‌دهد.

خواندن خاطرات شفاهی اطلاعاتی به انسان می‌دهد که در گزارشات رسمی و تاریخ مکتوب در دسترس نیست. پازل فکری‌ات رو به تکمیل شدن می‌رود و تا بخواهی اسم و آدرس می‌خوانی و به تعجب در می‌آیی .... .