مشکل کجاست؟
قطعهای کوتاه از منطق الطیر
یافت مردی گورکن عمری دراز سایلی گفتش که چیزی گوی باز
تا تو عمری گور کندی در مُغاک چه عجایب دیدهای در زیر خاک
گفت این دیدم عجایب حسب حال کاین سگِ نفسم زمن هفتاد سال
گور کندن دید و یک ساعت نمُرد یک دَمَم فرمان یک طاعت نبرد
راستی مشکل کجاست؟ چرا دیدنیها را میبینیم ولی فایدهای ندارد؟ تغییر هر روزه جهان هیچ تأثیری در ما ندارد؟ و تنها تغییری که در ما ایجاد میکند بالاتر رفتن سن ماست؟ در جهانی که حافظ یک اشارت ز جهان گذران را کافی میداند. ما اهل هیچ اشارهای نیستیم. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) عبرتها فراوان ولی عبرت گیری کمیاب است. (نهج البلاغه حکمت 297) احساس میکنم باید به همان توصیه سهراب عمل کنیم و جور دیگر جهان را ببینیم. نگاه ما به جهان غافلانه است. مثل همان سائل قصه عطار که غافلانه از پیر مرد گورکن سراغ زیر خاکی میگرفت، در حالی که میتوان مثل همان پیر نگاهی متذکرانه داشت.