سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن!

چند روز پیش دوستی مجازی درخواست کرد که چند کتاب اخلاقی معرفی کنم که «آن» داشته باشد. حافظ می‌گوید بنده طلعت آن باشد که «آن»ی دارد. و شنیده‌اید که درویش کسی است که «دم» را غنیمت می‌داند و «آن» را پاس می‌دارد. این «آن» چیست و از کجا می‌آید؟ اصلا باید از جایی بیاید؟ یا باید آن را آورد؟ باید ساخت؟

«آن»، لحظه‌ای است که اتفاقی در آن می‌افتد و آن اتفاق تغییری ایجاد می‌کند و آن تغییر آینده را متأثر می‌کند و بقیه راه را مشخص می‌کند. ای بسا که یک عمر در گرو یک «آن» است.

به نظرم کوتاهترین اتفاقی که در یک «آن» می‌تواند بیفتد، یک انتخاب است، یک تصمیم. هر چند ممکن است کسی برای آن انتخاب یا تصمیم مدت‌ها اندیشیده و تأمل کرده باشد، ولی تصمیم و انتخاب در یک آن و یک لحظه است که اتفاق می‌افتد. و می‌دانیم که آدمی در گروِ انتخاب‌های خویش است. و ما نه گزیری از انتخاب داریم و نه گریزی از دنباله‌های انتخاب‌مان. این «آن» بنا نیست از جایی بیاید، بناست آن را بیاوریم، با تصمیم‌هایی که در لحظه می‌گیریم. لحظه‌هایی که به سادگی از کنارمان می‌گذرند و از کنارشان می‌گذریم.

در سوره انعام آمده است که همان‌دم که ابراهیمِ نوجوان از بت‌ها فاصله گرفت، به او اسحاق و یعقوب را هدیه کردیم. «آنِ» ابراهیم همان لحظه‌ی تصمیم او بود. چنان‌که «آنِ» یوسف وقتی بود که به سوی در گریخت و علم تعبیر رؤیا را پاداش گرفت. و «آنِ» فُضیل عیاض همان لحظه‌ای بود که بر بلندی دیوار تصمیم گرفت که مسیرش را عوض کند. «آنِ» هر کسی همان لحظه‌ی تصمیم اوست. و کیست که دائم درگیر تصمیم تازه‌ای نباشد. تصمیم به گفتن یک «نه» یا یک «بله» ، تصمیم به بستن یا باز کردن چشم، نگاه کردن یا نکردن، رفتن یا نرفتن، پذیرفتن یا نپذیرفتن ووو

بر اساس نقل صدوق در کتاب الخصال، امیرالمؤمنین فرمود: خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است؛ رضایتش را در طاعتش، غضبش را در عصیان، اجابتش را در دعا و ولی‌اش را در بین بندگان، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمار، مباد که همان طاعت موافق رضای او باشد و تو ندانی، و هیچ معصیتی را خوار ندان مباد که همان معصیت موافق غضب او باشد و تو ندانی، و هیچ دعایی را حقیر نشمار، چه بسا که همان دعا موافق اجابتش باشد و تو ندانی و هیچ بنده‌ای از بندگان او را به‌کوچکی منگر، بسا که او ولی خدا باشد و تو ندانی.


أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَخْفَى أَرْبَعَةً فِی‏ أَرْبَعَةٍ أَخْفَى رِضَاهُ فِی طَاعَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ طَاعَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ رِضَاهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَى سَخَطَهُ فِی مَعْصِیَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ مَعْصِیَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ سَخَطُهُ مَعْصِیَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَى إِجَابَتَهُ فِی دَعْوَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَ‏ شَیْئاً مِنْ دُعَائِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَى وَلِیَّهُ فِی عِبَادِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَبْداً مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ فَرُبَّمَا یَکُونُ وَلِیَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ. (خصال، به تصحیح علی اکبر غفاری، ج1، ص210)