دین داری بی فایده(2)
در این مطلب تلاش می کنم توضیحی بدهم که پاسخ پست قبلی روشن شود.
در وصایای پیامبر گرامی اسلام به ابوذر آمده است: اگر کسی به اندازه هفتاد پیامبر عمل صالح داشته باشد باید آن را حقیر بشمارد و بترسد که شاید نتواند از شر روز قیامت نجات یابد.
در فراز دیگری از همین حدیث آمده است: انسان حسنه ای انجام میدهد و به آن تکیه میکند و گناهان حقیر را مرتکب میشود و وقتی نزد خداوند می رود خداوند بر او غضبناک است.
در حدیثی دیگراز امام صادق(ع) آمده که موسی(ع) از شیطان سؤال کرد چه گناهی است که وقتی کسی انجام دهد تو بر او کاملا مسلط میشوی؟( استحوذت علیه) جواب داد وقتی از خودش خوشش بیاید و عمل خود را زیاد ببیند و گناهانش در نظرش کوچک باشند. (بحار الانوار ج60 ص 259)
در کتب کلامی این بحث مطرح است که آیا انسانها مستحق ثواب و پاداشاند یا خداوند به فضل خود به ایشان پاداش میدهد؟ و فراوانند علمایی که ثواب را تفضل می دانند نه استحقاق. من معتقدم حتی اگر استحقاقی در بین باشد باز هم مشروط به آن است که کسی دلش به عملش خوش نباشد. و گمان نکند که به خاطر اعمالش طلبکار خداست. به قول حافظ:
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
یا این که
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است آن به که کار خود به عنایت رها کنند
در واقع نکته اصلی اتکاء است. توحید اقتضا میکند به هیچ چیز و هیچ کسی تکیه نکنیم حتی به نماز شب و جهاد و ... که تکیه کردن بر اعمال خویش در واقع دل خوش کردن به غیر خداست و قطعا در طریقت کفر است.