دو سه روز پیش خبری خواندم از سایت عصر ایران. مردی در رومانی از خدا شکایت کرده بود و دادستانی هم گفته بود که خدا شخصیت حقوقی نیست و آدرس مشخصی ندارد. آن مرد هم در اعتراض گفته بود که خدا موجودی است در آسمان و کلیسای ارتدوکس هم او را نمایندگی میکند. موضوع شکایت هم این بود که مرد مدعی شده بود تمام وظایف خود را انجام داده و نذرهایش را ادا کرده ولی خدا در مقابل به وظیفهاش عمل نکرده و این فرد را به درد و رنج مبتلا کرده است.
این داستان مشحون از آموزههای مسیحی است و من با آنها کاری ندارم ولی دو سه نکته به نظرم میرسد که گمان میکنم میشود درباره آنها اندیشید.
یکی آدرس خداست که نه در آسمان است و نه در زمین که آنها اصولاً گنجایش پذیرش پروردگار را ندارند. خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است بلکه به گفته خودش جایگاه خدا در قلب انسان مؤمن است و به حدی به انسان نزدیک است که بین او و قلبش حائل میِشود.
دومین نکته نمایندگی خداست. در آموزههای ما خدا نماینده حقوقی ندارد هر چند نامه رسان دارد ولی هر کسی میتواند با آدرس پشت پاکت سراغ خود خدا برود.
اما نکته سوم که انگیزه من برای نوشتن این پست شد این است که اصولاً آیا کسی میتواند مدعی شود که هم وظایفش در برابر خدا را انجام داده و بعد طلبکار خدا شود. با گذری در کوی دعاهای کمیل و ابوحمزه و مناجات خمس عشر و عرفه امام حسین این ادعا گزافهای بیش به نظر نخواهد رسید. پیامبر به ابوذر فرمود هر گاه کسی به اندازه هفتاد پیامبر هم عمل صالح داشته باشد باید آن را حقیر بشمارد. که در برابر عظمت حق، هفت دریا هم شبنمی بیش نیست. و اصلاً مگر بنا بوده که ما در این دنیا به درد و رنج مبتلا نشویم؟ آیا دینداری عبارت است از انجام اعمالی خاص و درمقابل، گرفتن یک زندگی راحت و بیدغدغه آن هم در این دنیا؟
من به این پرسش دو پاسخ متناقض میدهم، آری و خیر. معتقدم هدف از دنیا دار ابتلاست چنان که آموزههای دینی میگویند و راحتی درآن معنا ندارد این زندگی آمیخته با درد و رنج است «لقد خلقنا الانسان فی کبد». ولی از سوی دیگر هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند به تعبیر حافظ
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
اگر نگاه انسان به هستی چنان باشد که تمام هستی را یک فروغ رخ ساقی بداند که در جام افتاده است به این نتیجه میرسد که غم و شادی برای عارف تفاوتی ندارد و آنگاه چنین خواهد خواند که:
ساقیا باده بده شادی آن، کاین غم از اوست.
وقتی غم از او باشد شیرین است و باز به قول حافظ:
از خدا دولت این غم به دعا خواستهام.
چنین درد و رنجی را باید عاجزانه از خدا طلب کنیم به توصیه آیت الله حسن زاده از خدا درد بخواهید. و یا این که
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد ای عجب من عاشق این هر دو ضد
گمان میکنم که با همین نگاه است که زینب در کربلا به جز زیبایی نمیبیند.