زماني كه در دبيرستان بودم قرار بود انتخابات برگزار شود و معاون بسيج و انجمن اسلامي مشخص شود من هم جزء كانديداها بودم .
شب امام را در خواب ديدم كه مي خواست انگشتري به من بدهد اما منصرف شد و انگشتر را داد به دوستم محمود صفري . فردا دوستم محمود صفري معاون انجمن شد.