سلام
مطالب وبلاگتون خوب بود براتون ارزوي موفقيت دارم
يکي از مطالب وبلاگم رو ميذارم همينجا بخونيد. مي گم يعني تا بياين وبلاگم زحمتتون مي شه همينجا بخونين[لبخند][نيشخند]


وسط ظهر بود و گرماي تابستان.

از دانشگاه بر مي گشتم .

سوار يه تاکسي شدم. وسط هاي راه راننده ضبط رو روشن کرد و صداي خانم خواننده در فضاي اتومبيل پيچيد.

ياد قولي که به امام زمان داده بودم افتادم؛«آقا جون حالا که فهميدم گوش دادن به آواز خواننده زن حرامه ديگه گوش نمي دم»

گفتم: آقا اگه ممکنه لطفا ضبط رو خاموش کنيد.

انگار بهش فحش دادم!

-چرا؟!

تا خواستم جواب بدم گفت: دوست نداري کرايه ات رو بده پياده شو

گفتم نگه دار پياده مي شم.

کرايه رو دادم و پياده شدم. گازش رو گرفت و رفت. وقتي داشت دور مي شد نگاهي انداختم. پشت شيشه ماشينش نوشته بود:

«اللهم عجل لوليک الفرج»