• وبلاگ : بر بساط نكته‌دانان...
  • يادداشت : دهل زن روزگار ما
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    راست گفتيد هااااااا
    في البداهه يه سرچي کردم بين همه صداهايي که درسرم مي چرخند دود عود و طريقت عشق پرصداتربودند.
    پاسخ

    به نظرم به خاطر زمان باشه يعني اين ها متاخرتر از بيداد و نوا و آستان جانان بودند آخه ما يه نموره قديمي تريم


    بعضي ميگويند اين تعلق خاطرهاي نوستولژيک براي اين است که زندگي خوبي نداريم و همش دنبال نقب زدن به گدشته ايم و البته صد البته آن زمان هم زندگي خيلي خوشي نداشته ايم و منتها سختيهاي آن روزگار را فراموش کرده ايم و شاديهايش به يادمان مانده و براي همين حالت لذتي پيدا مي کنيم از گذشته. اما من ميگويم نه. ما هميشه زندگي خوبي داشته ايم منتها وقتي سالها ميگذرد تازه ميفهميم اي دل غافل! آن روزها هم بد نبود ها! و مطمئنم روزي هم حسرت صداهاي اين روزها را ميخوريم و صداي اين کي برد عليه ما عليه که الان دارم براي آقاي حقاني کامنت مينويسم.

    راستي برايم جالب بود که همه آن صداها که نوشته اي براي من هم حال خوبي مي آورد. قربان آقا.

    پاسخ

    حس مشترك شايد ناشي از اشتراك در نسل يا اشتراك در تجربه ها باشدبه هر حال هر چه كه هست راهي است از دلي به دلي و زبان مشتركي ايجاد مي كند


    سلام

    ممنون که به کلبه من سر زديد

    البته من نيز مطالب کتاب حديثهاي خيالي را به مثابه تاييد نقل نکردم...چون حوزه تخصصم نيست...انچه برايم جالب و تازه بود را به ديگران نيز عرضه کردم

    سلام
    من به نظر عليرضا كلي خنديدم. لايكش مي‌‌كنم.
    + عليرضا 

    اون وقت به من ميگه سياسي هواي خودت رو داشته باش.

    ولي پدر ما رو درآورد با اين صداي نکره اش.