• وبلاگ : بر بساط نكته‌دانان...
  • يادداشت : فلسفه ضد دين از كجا آمد؟
  • نظرات : 3 خصوصي ، 24 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + تهراني 


    1.من هم گفتم ادعاي تناقض با حس در باره ي چيزي که حسي نيست ، خطاست.

    2.و البته واضح است که يک مثال نقض براي نقض کلي کافيست.

    اما:

    اولا در جمع بين دو جمله ي بالا دقت کنيد. نتيجه از 1 و 2 آنست که مثال نقضي که ناقض کلي است، بايد همسنخ آن باشد.

    مثال نقض آن قاعده کجاست؟ مگر قاعده را غير حسي نشمرده ايد؟ مثال نقضتان آيا حسي است يا غير حسي؟

    سخن سر اينست که مثالي که ذکر مي کنيد- و لو درست باشد- مثال نقض چنان قاعده اي نيست. بلکه يک بحث ديگريست که ربطي به نقض آن قاعده ندارد.

    اما سوال ما بي جواب ماند که به چه دليل آن ادعا با فطرت سازگاري ندارد؟

    تواتر معنوي روايات را چه کنيم؟ بدون وجه هرگز نبايد حمل بر غير معناي ظواهر کرد...

    پاسخ

    ظاهرا اصل مدعاي بنده نيز دچار سوء فهم شده است. در بند آخر اين پست نوشته ام كه اگر بگوييم هر مطلبي كه از اهل بيت نرسيده باشد باطل است با مدعاي ديگر ما مبني بر عقلاني و فطري بودن برخي گزاره‌هاي ديني ناسازگار است. نه اين كه اين مدعا با فطرت ناسازگار است. عقلاني بودن دين داري يعني فارغ از حديث و روايت حق بودن دين و برخي گزاره هاي ديگر را مي فهميم