خداوندخيرتان دهادشکرخدايک نفرپيداشدحرف حسابي بزند.
حکايت گلشيفته و نوع سلوک اش منو به ياد اين غزل حافظ مي اندازه:
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست درحق ماهرچه گويد جاي هيچ اکراه نيست صاحب ديوان ما گويي نميداند حساب کاندر اين طغرا نشان حسبه لله نيست
بر در ميخانه رفتن کار يک رنگان بود خودفروشان را به کوي مي فروشان راه نيست هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست ور نه تشريف تو بر بالاي کس کوتاه نيست
والبته مولاناهم نهيبم مي زند که:
هيچ کافر را به خواري منگريد
که مسلمان مردنش باشد اميد
چه خبر داري زختم کار او
تابگرداني از او يکباره رو؟
سلام . اين پستت خيلي جالب بود . البته معنا و مفهوم انتقالي ات خوب بود ولي منظور من از جالب از اين رو بود که شخصيتي ديگر از شما عرضه کرد. شخصيتي که آخوند بازي هاي قرن شانزدهميتان درش مفقود بود . آن کنکاش هاي فقهي و اصولي تان اصلا درش معلوم نبود. جوري اخلاق مداري در آن بود که خوب در اکثر علماي جديد التاسيس فعلي مفقود است. خدا رو شکر که شما پله هاي صعود را يکي يکي طي مي کنيد و عن قريب يک روشنفکر به تمام معنا با روشني هاي بسيار باشيد.
سلام
با سخن شما موافقم بسياري از مردم فراموش کرده اند که اشاعه يک گناه به اندازه همان گناه معصيت دارد. غيبت و تهمت و بردن آبرو و... را هم اضافه بايد کرد.