وبلاگ :
بر بساط نكتهدانان...
يادداشت :
آواز بلند (معرفي كتاب)
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
خسروي
درضمن ما هم بنابر احساسات ناسيوناليستي،شاهد اثري هستيم که قصه اش درشهر شوريده همدان مي گذرد و طرح جلدش هم گواه اين مدعاست به شدت مشعوف و مسروريم..
خلاص خسروي از آن زلف تابدار مباد
که بستگان شهر همدان رستگارانند
+
خسروي
ميدانيد
،
آقا! من آدم کلمهبازي هستم
.
هميشه مات نامها ميشوم
.
اين واژه اي که ميآيد مينشيند روي پيشاني آدم و يک عمر همراهي اش ميکند
.
شده دست پاچه شويد وقتي کسي را صدا ميزنيد؟ نه براي وجود خود آن آدم
،
بلکه براي اسماش. ديده ايد گاهي چه دل بري ميکنند اين نامها؟
..
شده نامي را چند بار پياپي تکرار کنيد
و
دلتان آرام بگيرد؟ اين نامها دنيايي دارند براي خودشان. حس دارند، حرف ميزنند
.
خيره ميشوند توي چشم آدمها
.
گاهي دور و غريب ميشوند
،
پس ميزنند خواننده
و
شنونده را
.
گاهي ميشوند دست نوازش
،
مهر ميورزند. گرم و سرد دارند. گاهي خوف مياندازند به دل، تحقير ميکنند
.
گاهي ميشوند خودِ خودِ عشق
.
حسرت و آه هم دارند، فرياد هم ميکشند. گاهي آدم را به اشتباه مياندازند.
حالا من، از وقتي شما را شناختهام شدهام شور..، شده ام خودِ خودِ عشق. من هميشه شما را «عزت پاک اصغري» صدا ميزنم
.
عزت و پاکي به شما ميآيد آقا. به خاطر سر پرهياهويتان
،
دغدغههاي تان و درون تان
.
به خاطربيقراريها ودل گرفتگي تان. براي وجد و شورِ بيصدايي که در متن کتاب هاي تان ريخته
.
شما همان صاحب «پاکي صداقت و شرف و عزت ايد» آقا
..
مي دانيد، من هميشه مات نام شما بوده ام..
پاسخ
اينها رو تو وبلاگ خودش بنويس برادر. تو وبلاگ من چرا نوشتي. من اولش ذوق كردم گفتم اين نوشته خطاب به منه. خيط شديم.
+
ليلا
سلام
درعمرم يک رمان را تاآخر نخواندم. فکرکنم از عجيب الخلقه هاي قرن حاضرهستم.