• وبلاگ : بر بساط نكته‌دانان...
  • يادداشت : چهل سالگي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + چاشدانه 
    کاش منم ميتونستم هيچ ها و درگيري هاي ذهنم را بروي کاغذ يا همين پست هاي الکترونيکي بگذارم که تسکيني باشه بر زخمهايي که ايجاد شده به خاطر ناگفته هام. بعضي وقتها اين ناگفته ها که گلوم رو پر ميکنه و اشک هام و جاري. دلگير ميشم از اينکه نميدونم چي بايد باشم .
    سلام
    همسر وبلاگ سوزن بان به رحمت خدا رفت
    لطفا اطلاع رساني کنيد
    www.soozanban.parsiblog.com
    + نام 
    انا لله و انا اليه راجعون
    پاسخ

    به عزت و شرف لااله الا الله ....
    + اسكندري 

    سلام برادر. روزها و روزگار همه ما به نحوي مثل هم است . شايد اشکال در برداشت ما از زندگي يعني همين "چيزي شدن " است. شايد زندگي طبيعي و واقعي را با گردش بي معناي اراده هاي خود اشتباه گرفتيم.

    من رهايي هاي مرشد هندي را دوست مي دارم که انگاره هاي بي جا و بي زمان را در وجود ما مي شکند. همين حسي که از زندگي داريم.

    پاسخ

    بند اول، شايد.../ بند دوم را نفهميدم
    + صالح 
    تلخ بود. اما مثل تلخي قهوه چشيدني!
    اگر اينجا هم مثل فيس بوک يا پلاس "پسند" داشت نظر محمد باقر را "مي پسنديدم".
    + هاتف 

    سلام تولدتون مبارک.

    دست ما رو هم بگير رفيق.

    پاسخ

    سلام. بگيرم كجا ببرم؟ به همون ناكجايي كه خودم نرسيدم؟
    + امينيان 
    السلام علي اهل لا اله الا الله.
    واقعا اين نيمه شبي خيلي غصم شد. کاملا حستو درک ميکنم. يه وقتهايي به خودم ميگم اگه دوباره به جواني بر ميگشتي مثلا چکار ميخواستي بکني؟!.
    انشا الله چهل سال دوم بهتر باشه. بالاخره انسان به اميد زنده است

    پاسخ

    ان شاء الله. اميدوارم شما وقتي چهل ساله شديد اين حس رو نداشته باشيد
    سلام
    1. اين آخونده هرچي بنويسي مي‌گه شده برگزيده!! خدا شانس بده.
    2. محمد زيادي نوشته‌ات را جدي گرفته. آدم‌ها سرشارند از اين يأس‌ها و تلاش‌ها. بي‌شك اكنون كه نطر من را مي‌خواني و دوباره متن نوشته خودت را آن حسي كه هنگام نوشتن همين متن داشتي را نداري. به همين دليل است كه مي‌گويم به وحدت شخصيت مشكوكم. اما خوبي نوشتن در اين برهه‌ها اين است كه دست‌كم خواننده‌ها از قلم ساده و دوست‌داشتني‌اي لذت مي‌برند و گلوي‌شان به تلخي گلوي نويسنده مي‌گرايد و سيگار طلب مي‌كنند. و چيست انسان غير از همين.
    3. همين ديروز بود كه شده بودم مانند گيج‌ها. سرم سرشار بود از هيچ نه اينكه خالي باشد. پر بود اما از هيچ. از «حقيقت» گذشتم و دانستم كه نيست. حال رسيده‌ام به «اهميت». اما نمي‌دانم فردا كه بفهمم اهميت هم نيست چه‌ كنم با اين جعل‌هاي بي‌اهميت زندگي؟
    من هم از 30 سالگي ترس دارم. و چند روز پيش حسابي دمق بودم. ولي به قول بچه‌ها «اين پرشور رو نداره».
    نوشته‌ات خيلي ياس‌آلوده بود.. به نظرم بايد راه‌هايي پيدا كني؛ مثلا تدريس را واقعا جدي‌تر بگيري و شركت در حلقه هم‌سالاني كه دغدغه‌هايي داشته باشند.
    در ضمن شما امسال 39 ساله شدي نه 40 ساله.
    + رهگذر 

    سلام دوست عزيز. تولدتون مبارک، جلو رفتن وقتي با اين همه تفکر خوب و مثبت باشه يه برد واقعي تو زندگيه، همين سوالا و همين سردرگميا و ابهاما يعني تفکر عميق، بيشتر از قبل و بهتر و بزرگتر از قبل، اگه انديشه هاي ديروز کودکانه، سر به هوا، پر از بازيگوشي بود آدم امروز روحش تشنه ي انديشه هاي بزرگ و رسيدنهاي واقعيه، و اين مقدمه ي يه تولد و يه رويش دوباره و از نوئه.بازم تولدتون مبارک

    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ پنج شنبه 30 آذر 91 نوشته (چهل سالگي) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.