• وبلاگ : بر بساط نكته‌دانان...
  • يادداشت : يادآورِي يک اعتراف
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    و چه نويسنده خوبي است جويا جهانبخش
    + هاتف 
    سلام کلام شما منطقي است و واقعيت دين در ذهن و عمل ما نيست ولي قطعا دليل بر عدم وجود حقيقت نيست.
    در باب کامنتهاي دوستان هم به نظرم اين تعارض دين و سياست در تعريف دين و سياست از منظر شيعي و غربي نهفته است غرب همه مفاهيمش بر اساس انسان محوري محض است سياستش هم همينطور ولي دين ما همه آموزه هايش خدا محوري است و اين دو هيچگاه باهم جمع نخواهند شد.
    + اسکندري 
    اين بحث ورود سياست در دين، دقيقا به چه معني است؟ در اين چند سال اخير وجهي از معني اين سخن پراکنده شده که خيلي محل تأمل و احتياط است. مرحوم بازرگان در اواخر عمر و تني چند از باطني گرايان جديد، هيچ تفسير سياسي براي گزاره هاي ديني، سيره و متد پيامبر و اهل بيت و تاريخ اسلامي قائل نبوده اند.
    سروش و روشنفکري ديني محدوده اي از دين حداقلي ارائه داده اند که جايي براي امور سياسي و حتي امور قضايي در آن نيست يا بسيار اندک است. اين که ديانت نبوي محل توجه سياست نبوده و يا دين در حيطه هاي سياسي مالوف و مشهور کنوني وارد نشده است، نميتواند به درستي مناط و ملاک و دليل بيابد.
    خوب است جنابتان و جناب مجيد که متذکر اين موضوع شده ايد، در ابن باب بيشتر و واضح تر منظورتان را مرقوم فرمائيد.
    پاسخ

    منظور من مباحث تئوريک دين و سياست نبود. احتمالا منظور مجيد هم همين طور. اينجا بيشتر اشاره به دخالت سياستمداران در حوزه دين است و يا شايد سو استفاده سياستمداران از دين تعبير بهتري باشد.
    + ارادتمند 
    جناب اقاي حقاني پاسخ شما به اقاي اسکندري مفهوم بود منتها فکر کنم از ( دين درست ) منظور شما (دين در دست ) باشد ...
    اگر اشتباه فهميدم لطفا تذکر دهيد

    پاسخ

    همان درست درست است.
    + ارادتمند 
    باعرض سلام وادب
    جناب اسکندري
    به نظر من بايد روش علمي در هر رشته مورد توجه قرار گيرد
    تنها علمي که در عرصه عمل مهم جلوه کرده است فقه است.وبقيه علوم ديني اگر به اين عمل و عمل گرايي ضربه بزنند مورد هجوم فقها قرار ميگيرند.
    فقه اسلامي به واقعيت خارجي کاري ندارد وتنها به دنبال حجت شرعي است.
    ودربدست آوردن حجت شرعي احتياط حرف اول وآخر را ميزند حتي وقتي اصول فقه را زير ورو ميکنيم خيلي جاها علما به نظرياتي ميرسند که در مقام عمل جرات به فتوا ندارند.وباز هم احتياط واحتياط
    در اين فضا علومي مثل کلام ،فلسفه ،تاريخ دين و....با روش علمي مخصوص خود نميتوانند خيلي پر و بال بگيرند .البته اين نکته هم نبايد فراموش شود که علومي که روش عقلي دارند وضع بهتري از فقه ندارند.چرا که در احتياط نجات نهفته است ولي در حريت عقل مسير بس خطرناک و تاريک است.

    نتيجه اينکه :مسير اين دينداري اگر به مسخ بينجامد آيا گريزي هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ومنتقدان آيا مسيري جز روشنفکري اصطلاحي پيش رو دارند؟؟؟؟؟؟؟
    + اسکندري 
    سلام . خيلي سخت است تا طرازي مشخص براي اصالت دين و گزاره هاي آن تعيين کرد و براساس ملاک و مناط آن بر تغيير و مسخ شدگي فرهنگ ديني قضاوت نمود. احتمالا برداشت هاي بنيادي مرحوم علامه مطهري به اصول دين خيلي نزديک است! ولي به ياد دارم که چگونه ديدگاه هاي کلامي ايشان از جمله در اصول فلسفه و روش رئاليسم و نيز کتاب فخيم عدل الهي توسط برخي فقهاي محترم مجلس خبرگان به عنوان موادي غير اسلامي تفسير و تعبير و حتي طرد شد.
    ميبينيد که چگونه او خود محکوم به مسخ نمودن بنيانهاي نظري اسلام شده است؟ در هرمنوتيک و مثلا اصول فقه ما روش هايي را براي تفسير ذکر کرده اند که دست آدميزاد براي تفسير معاني خيلي گشوده نباشد، اما با رعايت همان ها نيز با پاي جوياي حقيقت معناي "متن" لنگ و زبان بيان اصول دين الکن شده است. امام حي و حاضر و ناظر از همين رو ضرورت ميگيرد که با مدد از ايمان عامه به آنان يادآوري کند که هر حکمي در اسلام به چه معني، کجا و چگونه به کار ميايد.
    به راستي چه کسي ميتواند از پس اين سوال برايد که با دين تاريخي ، و تفسير ديني، چگونه ميتوان معامله اي اصيل نمود وقتي اساساً اصلي معلوم نيست؟
    پاسخ

    موافقم. معمولا هر کسي که درباره صحت و سقم باورهاي ديني مااظهار نظر مي کندخود تصويري از دين درست دارد که معلوم نيست آن را از کجا آورده است.
    + مجيد 
    سلام
    بي هيچ حرفي درست است. به يقين عوامل زيادي نيز اين مسخ شدگي داشته و دارد. مهم ترين عامل آن نيز از ديدگاه اين حقير ورود و دخالت سياست در دين بوده است. همين الان نگاه کنيد که در چند دهه اخير اين مسخ شدگي بيشتر اتفاق افتاده و يا پيش از آن؟
    پاسخ

    ما را وارد معقولات نکنيد!! ولي سخن گوينده اصلي مال وقتي است که سياست وارد دين نشده بود هنوز