سلام بر شما
من فكر مي كنم ، در بسط و تعميق معاني عرفاني و اخلاقي نبايد چندان پاي بند به الفاظ و لغات كليدي شد .
اينكه كينه ورزي امري مذموم است ، شكي در آن نيست ، اما فورا بايد پرسيد كه مثلا دين چه چيزي را كينه ورزي مي داند ؟ و اساسا تعريف آن چيست ؟ و بعد بايد در مورد زشتي آن اظهار نظر كرد !
اينجانب با عقل ناقص خود ، فكر مي كنم كه مقصود از طرح واژه اي چون كينه ، آن تنفري است كه از روي حسادت و خودخواهي و هواپرستي و كثيري از رذايل ديگر اخلاقي در قلب آدمي پديدار مي شود ، اما شما چه تعريفي از واژه " كينه " داريد ؟ به نظرم، شما معناي كينه را بيش از آنچه كه هست بسط داده ايد و پاي كينه ورزي را از گليم آن درازتر كرده ايد ، و به نظر اين حقير ، دچار خلط معنا شده ايد !
پس اگر كينه را ، هر نوع احساس خشم و نفرت و انتقامجويي نسبت به ديگران در دل آدمي تعريف كنيم و با اين تعريف و كينه اي ! كه نسبت به كلمه كينه داريم بخواهيم ، تكليف تمام اين امور را روشن كنيم ، جاي تامل جدي دارد .
گاهي كينه ورزي از روي حسادت است ( كه بدون شك بد است ) ولي گاهي شما از كسي كينه داريد كه ظلمي به شما كرده و حقوق انساني ، مادي و معنوي شما را زير پا گذاشته ، گاهي شما از كسي كينه داريد كه به همنوعان شما ظلم كرده و آنان را به تباهي و فساد كشانده ، اگر هيچ عدالتخانه اي هم نباشد كه شما بتوانيد ادعاي خود را اثبات كنيد و او هر روز بيبشتر از ديروز فساد كند ، و بدانيم كه كينه ورزي هم بد و غبراخلاقي است ، پس در دل بايد چه احساسي نسبت به اينان داشت ؟ آيا بايد محبت ظالمان را در دل نشاند ؟ آيا بايد نسبت به آنان بي اعتنا بود ؟
و يا نه ، بايد از آنان متنفر بود ونسبت به آنان كينه داشت ؟ آيا اين كينه اگر همراه با عكس العمل خارجي باشد بهتر است يا اگر بروز پيدا نكند بهتر است ؟
اما امروز متاسفانه ، در تمام حوزه هاي اجتماعي ، سياسي ، ورزشي و . . . همواره كساني پيدا مي شوند ، كه حق را ناحق مي كنند و اين به خاطر كم رنگ بودن عدالت است . پس بهتر نيست كه بگوييم ، اگر در جامعه اي عدالت به تمام معناي كلمه ( يعني عدالت اقتصادي ، عدالت سياسي ، عدالت اجتماعي و . . . ) وجود داشت و باز هم كساني پيدا مي شدند كه نسبت به ديگران كينه داشتند ، اشخاص بيمار و بي اخلاقي بودند؟
مي بينيد كه نتيجه گيري كلي از يك كلمه و بسط و تعميم آن به خيلي چيزهاي ديگر ، سوالات جدي ايجاد مي كند؟ و شايد مجبور بشويم كه بگوييم ، كينه بر دو قسم است : كينه خوب ، كينه بد !!!
يك نكته ديگر و آن اينكه اگر پيامبر از كساني كه به او ظلم كردند ، مي گذرد اين به خاطر رسالت پيامبري ايشان است و چه بد نتيجه گيري است كه بخواهيم آن را به تمام امورات تعميم بدهيم ؟
به نظر اين حقير كينه ورزي فرزند ناخلف نوعي تنفر است كه مفسده انگيز است ، اما هر احساس تنفري الزاما فرزند ناميمون ندارد و ممكن است ناشي از فرياد مظلوم در مقابل ظالم باشد كه در دل كسي نشسته است و يا حتي ناشي از ظلمي باشد كه ديگران در حق آدمي مي كنند و اين حق الناس است . و آدمي حق دارد كه از حق خود دفاع كند و يا دربگذرد .
يك مورد را در پايان عرض مي كنم و آن اين است كه صحنه اجتماع ، صحنه تعارفات نيست ، مسئله حق الناس و حقوق انساني در ميان است و اين نوع روابط عادلانه يا ظالمانه است كه احساس محبت و يا خشم و نفرت مي آفريند ، اصل اينجاست واگر كسي به علل رواني و اخلاقي دچار كينه ورزي مي شود ، معلوم است كه مذموم و زشت است!