سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره بیوتن

مدتی بود رمان نخونده بودم، کارت کتابی هم داشتم که به طرفة‏العینی خرجش کردم و یکی از کتاب‌های خریداری شده، شد بیوتن رضا امیر خانی، خوندمش. چند نکته به نظرم رسید که می‌نویسم؛

اول این که: کتاب آدمی را یاد از کرخه تا راین میندازه. هر چند به نظرم کار حاتمی کیا قشنگتره.

دوم این که احساس سفر نامه خوندن به خواننده دست می‌ده، شاید هم علتش این باشه که من مصاحبه امیرخانی با شهروند امروز را خونده بودم و می‌دونستم که برای این کتاب یه سفرم به آمریکا داشته.

سوم این که من داستان سیستان را هم خوندم و خیلی نپسندیدم. البته شاید به خاطر سر و صدای زیاد کتابهای امیر خانی انتظار من بالا بوده به علاوه که من سفرنامه زیاد خوندم. به هر حال خداییش این بیوتن قوی‌تره.

بعدیش این که به نظرم این ضعف یه رمان‌نویسه که به جای قصه و تصویر، آدم‌های قصه‌ش حرف بزنند، برای من قابل قبول نبود که آرمی به ارمی بگه تو نتونستی آمریکا رو هضم کنی!!!! کتاب هدفی جز بیان همین یه جمله نداره. نباید این رو از زبان شخصیت‌هاش بیان کنه.

بعدش هم این که تو این قصه هر چی دیندار یا متظاهر به دینداریه نامرده و تنها مردای این قصه بی‌دین‌ها هستند؛ یه راننده گردن کلفت تراک! و جانی که یه سیاهه و ظاهرا دینی هم نداره. یه کمی هم آرمیتا، و عبدالغنی و هر کسی که ظاهرش دیندارتره البته هفت خط‌تر و بدجنس‌تره. انصافا امیرخانی هر چی غیض و  غضب از به قول خودش دین استحاله شده داشته تو این رمان خالی کرده.

یه مطلبم این که تو این رمان نویسنده گاهی وارد داستان میشه و حرف‏هایی می‏زنه، شاید این یه جور نوآوری باشه! ولی به نظر من که از تنگی قافیه‏است.

دیگه این که امیرخانی معیار این استحاله رو «پول پرستی» میدونه و تکرار می کنه که «کل درهم عندهم صنم». که البته این خودش از اونجاهاییه که به جای تصویر، یا نویسنده حرف می‌زنه یا شخصیت‌هاش به علاوه که به نظرم جوهر این استحاله چیز دیگه‌ایه که بماند... .

دیگه‌ این که به قول وبلاگ کوهپایه آموزش زبان هم داره و اصطلاحات انگلیسی رو  خوب یادتون می‌ده.

و آخر این که مگه آدم از جون یه رمان چی ‌می‌خواد؟ مگه به جز اینه که خسته نشه و لذت ببره و البته راهی به پس زمینه فکر نویسنده پیدا کنه؟ بیوتن همه این‌ها رو داره، به رمان خوان‌ها به ویژه از جنس مذهبی و حزب اللهی‌ش توصیه می کنم بخونند، خسته کننده نیست. لذت هم می‌برید.