سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بالاخره منبر سیاسی برویم یا نرویم؟

درباره رابطه منبر و سیاست می‌توان چنین گفت که انقلاب اسلامی از منبرها شروع شد یا دست‌کم با منبرها اوج گرفت. سالهای اولیه بعد از پیروزی هم‌چنان مسجد و منبر،‌ محور اساسی جهت‌دهی مردم در مسیر انقلاب بود. کم‌کم، نهادهای انقلابی شکل گرفتند و پس از آن‌که از مشکلات اولیه رها شدند واحدهای فرهنگی و سیاسی شکل دادند و همگی شروع به انتشار مجله و کتاب کردند، تئاتر و فیلم و عکس تولید کردند و تحلیل سیاسی ارائه دادند و بولتن خبرهای محرمانه به دست مشتریان رساندند. پایگاه‌های بسیج فراگیر شد. نهادهای به‌جامانده از دوران قبل هم نماینده ولی‌فقیه و عقیدتی سیاسی و امثال آن پیدا کردند. آموزش و پرورش به ثبات رسید،‌ دانشگاه‌ها باز شد، کتاب‌های درسی تغییر کرد و منابع دینی به عنوان کتب درسی الزامی شدند. در این میان هم‌چنان منبرهای سیاسی ادامه داشت. به اختلافات سیاسی بین نیروهای انقلاب رسیدیم. منبریها باز هم از ابزارشان استفاده کردند ولی هر چه زمان بیشتر گذشت گرایش مردم به منبر سیاسی کمتر شد. در حالی که زمانی منبر غیرسیاسی مذموم بود. وقتی تلویزیون بیست و چهار ساعته شد، و از بام تا شام در آن روحانیانی را نشان دادند که درباره همه چیز حرف می‌زدند، اوضاع رو به تغییر گذاشت. مسجدها و منبرها خلوت شد. اهل منبر به آسیب‌شناسی پرداختند و شاید اولین چوب را بر سر سیاست زدند که منبر نباید این همه سیاسی باشد. نباید بالای منبر روزنامه گفت و مثال این جملات. البته بعدها این بحث به حوزه استحفاظی مداحان هم کشیده شد و عده‌ای طرفدار مداح سیاسی و عده‌ای مخالفش شدند.

این روزها هم جملاتی از شیخ حسین انصاریان،‌ خطیب معروف منتشر شد که از منبرهای سیاسی گله کرده بود و گفته بود: «بهتر است به جای هزینه‌کردن وقتِ مردم در مورد آمریکا و اسرائیل و این حزب و آن حزب و راست و چپ که تا به امروز هیچ سودی از این صحبت ها نبردیم بلکه ضرر هم کرده‌ایم، مردم را با کتاب خدا و روایات آشنا کنیم؛ مردم از این حرف‌ها خسته شده‌اند و این صحبت ها را پس می‌زنند؛  آنها را با مسائل الهی آشنا کنید؛ برای مردم از قرآن و روایات ترمز باطنی درست کنید؛ مردم را متوجه خدا کنید»

ریشه این بحث به دو نکته بازگشت می‌کند؛ یکی این که وظیفه آخوند و طلبه چیست؟ دیگری این که ابزار  و امکانات او در انجام این وظیفه کدام‌ است؟

وظیفه طلبه در رابطه با مردم چیست؟ دادن اطلاعات دینی؟ بیان احکام شرعی؟ روضه خواندن؟ تقویت ایمان و راسخ کردن باور قلبی مخاطبان؟ انجام مناسک دینی مثل نماز جماعت و اجرای عقد و امثال آن؟ تقویت احساسات دینی و تکیه بر جنبه عاطفی دین؟ دفاع از نظام اسلامی هم از جنبه مبانی نظر و هم از جنبه تحلیلی؟ فعالیت سیاسی در راستای آنچه آن را تقویت نظام می‌داند؟ ساختن مسجد و غسالخانه و گرمابه و بیمارستان؟ استخاره گرفتن و مشاوره خانواده دادن؟

امکانات یک طلبه برای این وظایف چیست؟ منبر، کمک‌های مردم، و این‌ روزها احتمالا امکانات دنیای مجازی.

به نظر می‌رسد مشکل از اینجا ناشی می‌َشود که وظیفه‌هایی که حوزه علمیه با تمام هویت جمعی خود دارد با وظایف حکومت در هم آمیخته شده و همه اینها به نوعی بر عهده طلبه بوده است. این وضعیت نیز تا حدود زیادی ناشی از اوضاع توسعه ‌نیافتگی و البته حاکمیت رژیم گذشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی که جایگاه دین در نظام حاکم تغییر کرده است باید تفکیک وظایف دینی نیز حاکم شود. ساخت حمام و غسالخانه را جهاد انجام می‌دهد. رسانه‌های نظام نیز درباره سیاست‌های کلی و جزئی،‌ هم اطلاعات می‌دهند و هم تحلیل. و مشخص نیست یک طلبه معمولی درباره رابطه با آمریکا و اسرائیل چه چیزی بیش از رهبر انقلاب می‌خواهد به مردم بگوید. یا درباره برجام و سند 2030 چه اطلاعاتی بیش از گفتگوی ویژه خبری در اختیار دارد که به مخاطبش عرضه کند؟ حتی امروزه آگاهی مردم از مباحث نظری مثل تاریخ اسلام و احکام نیز بیش از آنکه متکی بر اطلاعات منبری‌ها باشد ناشی از مطالعات مردم از منابع دیگر مثل کتاب‌های درسی و غیر درسی، نشریات، رادیو معارف و فضای مجازی است. بسیاری از اطلاعات خام گویندگان مذهبی را گروه زیادی از مردم می‌دانند. مخاطبی که تفسیر آیت الله جوادی آملی را می‌شنود یا پس از سریال‌ مختارنامه به تماشای گفتگوی کارشناسان تاریخی می‌نشیند، در مسابقه کتاب‌خوانی از کتاب‌های شهید مطهری شرکت می‌کند، برنامه این‌َشب‌ها را می‌ّبیند و ظهرها به سمت خدا می‌نشیند، چه بهره‌ای از سخنرانی یک طلبه تازه کار خواهد برد؟

بماند که با سیاست‌های ظاهرگرایانه حاکم بر تلویزیون، مردم حتی برای تهییج عاطفه و احساسات هم نیازی به مسجد و منبر ندارند و می‌توانند بدون زحمت دعای ندبه را با صدای مشهورترین مداحان بشنوند، و با شیخ حسین انصاریان قرآن به سر بگیرند. تنها چیزی که باقی می‌ماند‌، اجرای مناسکی مثل نماز جماعت و نماز میت و عقد ازدواج است که آن هم،‌ بر اساس مبانی فقهی نیازی  به طلبه ندارد و هر مومنی می‌تواند آن را به جا بیاورد و عقد ازدواج هم که متولی دارد.

آنچه نوشته شد کلیت ندارد و هنوز بخش‌هایی از مردم،‌ کارکردهای بالا را از طلبه‌ها و از مسجد و محراب می‌جویند، ولی دقت در این فرایند به ما نشان می‌دهد که هر چه عرضه از سوی نهادهای دیگر بیشتر باشد، مردم کالای بهتر را می‌پسندند و یک روحانی در منبرش چیز تازه‌ای در عرصه سیاست ندارد،‌ چون کالای سیاست به وفور و ارزان در اختیار مردم است.

به طور خلاصه پس از پیروزی انقلاب و تثبیت نظام اسلامی به نوعی وارد عرصه تمایزیابی ساختی شده‌ایم. نهادهای اجتماعی و نیز سازمان‌های حکومتی تلاش می‌کنند وظایف تخصصی خود را انجام دهند. جامعه نیز منتظر تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی کسی نخواهد ماند و نیاز دینی خود را از بازار دین تأمین خواهد کرد. از این‌رو یکی از بایستگی‌های اولویت‌دار اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی، به‌ویژه علاقمندان حوزه جامعه شناسی دین، بازخوانی و بازسازی نقش نهاد دین و عناصر وابسته و پیوسته نهاد دین است. جامع و کامل بودن دین به این معنا نیست که همه دین‌داران یا همه عالمان دینی حق‌ دارند و یا می‌توانند در همه حوزه‌های مربوط به دین نظر بدهند. تفکیک وظایف دینی، سکولارشدن به معنای منفی آن نیست. و چنین نیست که اگر عالمی اظهار نظر سیاسی نکرد یا فقط در فقه العباده تخصص داشت او را متهم به سکولار شدن و عرفی‌گرایی بکنیم.

دستگاه‌های فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، حوزه‌های علمیه و نیز طلاب به صورت فردی، اگر وظیفه و کارکرد مشخصی برای خود تعریف نکنند، احتمالا باید در آینده شاهد همین گفت‌وگوها درباره منبر تاریخی، مطالب مربوط به خانواده و حتی بیان احکام نیز باشند.

 

لینک مطلب در سایت مباحثات