سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دین و دیوانگی

یادش به خیر رضا قاسمی دوست دوران دبیرستان که می‌گفت دیوانگی با رسیدن به جنون فرق دارد. و من چقدر این تعبیر را می‌پسندیدم.

این را گفتم که بگویم خیلی از کارهای دینی ما با عقل!!! جور در‌نمی‌آید. مثلا از خواب ناز صبح بهاری پاشدن  و نماز خواندن یا خیلی از چیزها را به اسم این که حرام است نخوردن و تازه همان حلال‌ها را هم در ماه رمضان نخوردن که روزه‌ام! با کدام عقل می‌سازد. پرداختن مقداری از درآمد به اسم خمس و از همه بالاتر کشته شدن در راه دیگران چه منفعتی را تأمین می‌کند؟ و مگر عقل آدمی حکم نمی‌کند که باید در پی منافع بود و یا این که جلو ضرر را از هر کجا بگیری منفعت است و لابد منفعت خوب است که باید در پی آن باشیم.

روشن است که همه این کارها دیوانگی و یا به تعبیر رضا، جنون است. باور کنید با منطق زندگی!!! جور در نمی‌آید که آدم خودش را از این همه لذت محروم کند.

دین‌‌داری یعنی جنون و من می‌گویم بدون مقداری جنون نمی‌توان دین دار بود. بالاتر از من حافظ است که می‌گوید اصولا اولین شرط دین داری مجنون بود ن است؛

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن        شرط اول قدم آن است که مجنون باشی 

به نظر شما قیس عامری که عمری در پی لیلی دوید عاقل بود یا دیوانه ؟

من می‌گویم دیوانه و مجنون هر دو عقل را زیر پا گذاشته‌اند با این فرق که دیوانه عقل را زیر پایش گذاشته تا لهش کند و نبیندش، ولی مجنون عقل را زیر پایش گذاشته تا بالاتر برود و به نوعی عقل را  نردبان قرار داده است. با این حساب  فرد دین‌داری که خدا و پیامبر و کتاب را با عقل می‌پذیرد از عقل نردبانی می‌سازد تا ترقی کند و بالاتر از عقل معاش و جزئی نگر، پای درعرصه عقل معاد و کلی نگر بگذارد. و البته که قواعد این دو عرصه با هم متفاوتند.

نتیجه آن که هر گاه دیدیم دین‌داری ما با عقل جزئی نگر و معاش اندیش ما همراه شده و دین ما د رمسیر دنیا قرار گرفته و خدای ما سبب رسیدن به خرما شده باید در دین داری خود تجدید نظر کنیم. باز هم به قول سید حسن حسینی:

شاعری خرما را

            با خدا قافیه کرد

تاجران رحم به حالش کردند

ناقدان شاعر سالش کردند