مصرف معنویت
یکی از مشغولیتهای فکریام رفتارهای دینی و ارتباط آن با اصل دین و نیز روانشناسی انسانهاست، به خصوص وقتی این رفتارها شکل جمعی به خود بگیرند. بر همین اساس مدتهاست به این فکر میکنم که آنچه در جامعه ما میگذرد واجد چه معنایی است؟ رشد روزافزون هیئات مذهبی و به تبع آن تولید فراوان مداح، فروش عکسهای مداحان هم چون عکسهای هنر پیشهها، ترویج بیش از حد شمایل اهل بیت، گرایش شدید به فرقههای عرفانی و ذن و یوگا و کتابهای اشو و ... ، تبدیل شدن اعتکاف در نیمه ماه رجب به یک رفتار عادی و همه گیر، فروش بالای کتابهایی درباره زندگی عرفا و بزرگان اهل معنا و چاپ چندین باره آنها، حضور میلیونی مردم در مسجد جمکران، زنگ بسیاری از موبایلها صدای مداحی است و ...
برخی این روند را مطلوب و نشانه رونق بازار دین میدانند ولی من بسیار نگرانم که این رفتارها نشانههای بالینی یک بیماری باشد، بیماری بدخیمی به نام دین گریزی با نام دین داری. پارادوکس عجیبی است هم دین هست و هم نیست. درست مثل جامعه آمریکا که نسبت به اروپاییان، هم بیشتر به کلیسا میروند و هم تعداد بیشتری خود را معتقد به خدا میدانند و این باور را تا روی اسکناسها هم کشیدهاند. در حالی که هم به لحاظ نرخ و هم به لحاظ فراوانی، آمریکا جرم خیزترین کشور دنیاست. در آمریکا هم کتاب مولوی جز پر فروشهاست. این گرایش به معنویت منهای دین را من بسیار خطرناک میدانم و معتقدم سکولاریزاسیون در عالم اسلام خود را به این صورت نشان خواهد داد، یعنی تبدیل دینی که ریشهاش باور است به دینی که تمامش مناسک و حداکثر رابطه خصوصی با خداست. و به نظرم هیچ لزومی ندارد که ما شبیه اروپا بشویم و مناسک دینی را تعطیل کنیم بلکه در عین این که ذاتاً سکولار میشویم ولی ظاهراً دیندار میمانیم. هم فال است و هم تماشا.من مانده بودم نام این پدیده را چه بگذارم که دیدم سید حسین نصر ، در کتاب در جستجوی امر قدسی آن را مصرف گرایی معنوی میخواند که پسندیدم ولی ترجیح دادم معنویت گرایی مصرفی بخوانمش. در جامعه ما برهنگی و بدحجابی، کاهش عمل به دین به ویژه در عرصههای اعمال ظاهری مثل نماز و ...، رشد فراوان فسادهای مالی و ... غوغا میکند و در عین حال سید جواد ذاکر نامش همه جا هست و همه آنها که اهل دیانت از این سنخ هستند سی.دی هلالی را میبینند و بعد هم سی.دی هنر پیشه سریال نرگس را.
علت این فرایند خود داستان دیگری دارد که بماند برای شاید وقتی دیگر...