سوال من بنيادي تر است: مصلحت اصلن چيست و که آن را تعريف مي کند؟ از اين سوال بگذريم.يک سوال ديگر: اين مجلس که کارکردش را مخصوصن در سالهاي اخير ديده ايم اصلن چه گلي بر سر ما زده است تا به تاثير راي هاي خود اميدي ببنديم؟ تا کي بايد راي داد به چنين مجلسي با اين انگيزه که مثلن دشمن شاد نشود؟ من کمي از عقيده خودم درباره مجلس عقب مي نشينم و اين سوال را مطرح مي کنم که اين مجلس چقدر توانست قانون را بر جامعه حاکم کند؟ دربرابر بي عدالتيها چه کرد و در مقابله با قانون شکني هاي دولت چه عکس العملي نشان داد؟ اختياراتش چقدر است؟ آيا مجلس ما مستقل است؟
اين پرسشهايي که مطرح کرده ايد، به اضافه پرسشهاي فراوان ديگري از اين دست، مربوط به حوزه فقه سياسي مي شوند و نمي توان سليقه اي به آنها پاسخ داد و يا با يک استفتاء مشکل را حل کرد. يعني بايد کنار پنجاه و چند باب فقهي، که بخشي از آن امروزه مبتلابه نيست، کتاب ديگري باز شود تا در آن با همان روش معهود فقه استدلالي، حکم اين موضوعات پرکاربرد استخراج شود. اما به نظر شما چنين اتفاقي خواهد افتاد؟ فعلا که 30 سال از انقلاب گذشته و بعضي آقايان با پز بي توجهي به سياست، همان ابواب متورم عبادات را بررسي مي کنند اگر هم سري به معاملات بزنند، به همان متاجر روستايي اکتفا مي کنند و اعتنايي به موضوعات مستحدثه که بسياري از آنها مولود تحولات اجتماعيست و ربطي به انقلاب هم نداره نمي کنند که مبادا دامان کبريايي ايشان آلوده سياست شود و با انگ انقلابي بودن برج و باروي علميشان ويران شود! ...!...!...!...!