• وبلاگ : بر بساط نكته‌دانان...
  • يادداشت : كينه
  • نظرات : 2 خصوصي ، 3 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يك بنده خدا 

    سلام بر شما

    من فكر مي كنم ، در بسط و تعميق معاني عرفاني و اخلاقي نبايد چندان پاي بند به الفاظ و لغات كليدي شد .

    اينكه كينه ورزي امري مذموم است ، شكي در آن نيست ، اما فورا بايد پرسيد كه مثلا دين چه چيزي را كينه ورزي مي داند ؟ و اساسا تعريف آن چيست ؟ و بعد بايد در مورد زشتي آن اظهار نظر كرد !

    اينجانب با عقل ناقص خود ، فكر مي كنم كه مقصود از طرح واژه اي چون كينه ، آن تنفري است كه از روي حسادت و خودخواهي و هواپرستي و كثيري از رذايل ديگر اخلاقي در قلب آدمي پديدار مي شود ، اما شما چه تعريفي از واژه " كينه " داريد ؟ به نظرم، شما معناي كينه را بيش از آنچه كه هست بسط داده ايد و پاي كينه ورزي را از گليم آن درازتر كرده ايد ، و به نظر اين حقير ، دچار خلط معنا شده ايد !

    پس اگر كينه را ، هر نوع احساس خشم و نفرت و انتقامجويي نسبت به ديگران در دل آدمي تعريف كنيم و با اين تعريف و كينه اي ! كه نسبت به كلمه كينه داريم بخواهيم ، تكليف تمام اين امور را روشن كنيم ، جاي تامل جدي دارد .

    گاهي كينه ورزي از روي حسادت است ( كه بدون شك بد است ) ولي گاهي شما از كسي كينه داريد كه ظلمي به شما كرده و حقوق انساني ، مادي و معنوي شما را زير پا گذاشته ، گاهي شما از كسي كينه داريد كه به همنوعان شما ظلم كرده و آنان را به تباهي و فساد كشانده ، اگر هيچ عدالتخانه اي هم نباشد كه شما بتوانيد ادعاي خود را اثبات كنيد و او هر روز بيبشتر از ديروز فساد كند ، و بدانيم كه كينه ورزي هم بد و غبراخلاقي است ، پس در دل بايد چه احساسي نسبت به اينان داشت ؟ آيا بايد محبت ظالمان را در دل نشاند ؟ آيا بايد نسبت به آنان بي اعتنا بود ؟

    و يا نه ، بايد از آنان متنفر بود ونسبت به آنان كينه داشت ؟ آيا اين كينه اگر همراه با عكس العمل خارجي باشد بهتر است يا اگر بروز پيدا نكند بهتر است ؟

    اما امروز متاسفانه ، در تمام حوزه هاي اجتماعي ، سياسي ، ورزشي و . . . همواره كساني پيدا مي شوند ، كه حق را ناحق مي كنند و اين به خاطر كم رنگ بودن عدالت است . پس بهتر نيست كه بگوييم ، اگر در جامعه اي عدالت به تمام معناي كلمه ( يعني عدالت اقتصادي ، عدالت سياسي ، عدالت اجتماعي و . . . ) وجود داشت و باز هم كساني پيدا مي شدند كه نسبت به ديگران كينه داشتند ، اشخاص بيمار و بي اخلاقي بودند؟

    مي بينيد كه نتيجه گيري كلي از يك كلمه و بسط و تعميم آن به خيلي چيزهاي ديگر ، سوالات جدي ايجاد مي كند؟ و شايد مجبور بشويم كه بگوييم ، كينه بر دو قسم است : كينه خوب ، كينه بد !!!

    يك نكته ديگر و آن اينكه اگر پيامبر از كساني كه به او ظلم كردند ، مي گذرد اين به خاطر رسالت پيامبري ايشان است و چه بد نتيجه گيري است كه بخواهيم آن را به تمام امورات تعميم بدهيم ؟

    به نظر اين حقير كينه ورزي فرزند ناخلف نوعي تنفر است كه مفسده انگيز است ، اما هر احساس تنفري الزاما فرزند ناميمون ندارد و ممكن است ناشي از فرياد مظلوم در مقابل ظالم باشد كه در دل كسي نشسته است و يا حتي ناشي از ظلمي باشد كه ديگران در حق آدمي مي كنند و اين حق الناس است . و آدمي حق دارد كه از حق خود دفاع كند و يا دربگذرد .

    يك مورد را در پايان عرض مي كنم و آن اين است كه صحنه اجتماع ، صحنه تعارفات نيست ، مسئله حق الناس و حقوق انساني در ميان است و اين نوع روابط عادلانه يا ظالمانه است كه احساس محبت و يا خشم و نفرت مي آفريند ، اصل اينجاست واگر كسي به علل رواني و اخلاقي دچار كينه ورزي مي شود ، معلوم است كه مذموم و زشت است!

    پاسخ

    سلام از اظهار لطف وپيامتتون ممنونمن قصد گسترش معاني ر ا نداشتم و هيچ گاه فرياد عدالت خواهي را كينه ورزي نمي‌دانمولي بايد بين دو چيز تفاوت قائل شد. فرد و عمل فردما بايد از عمل افراد ظالم متنفر باشيم ولي از خودشان چطور؟ گمان من بر اين است كه به جز دشمنان دين كه وظيفه داريم از آن‌ها برائت بجوييم سايركساني كه مثل ما انسان‌هايي عادي هستند ولي اعمال ناصحيحي دارند مشمول اين حديث هستند كه ان الله يحب العبد و يبغض عمله خداوند بنده اش را دوست دارد ولي از اعمال بدش بيزار استو دقيقا مشكل اخلاقي از همين جاست كه ما عمل را به جاي فرد بنشانيمديگر اين كه محبت به ظالم هم راه دارد محبت به ظالم نشانه آش دعا براي هدايت اوستراستي شما چندبار د ر خلوت تان براي هدايت آنان كه با شما مشكل دارند دعا كرده‌ايد؟و مگر اين چيزي به جز محبت است؟نكته بعدي اين كه رفتار پيامبر وظيفه پيامبري نبود و كمال اخلاقي شخصي بود به خصوص در فتح مكه كه همه ظالمين به خودش را بخشيد ولي كساني را كهخلاف شرع انجام داده بودند مجازات كردخلاصه آن كه حق طلبي و حتي شكايت و دادگاه رفتن با محبت منافاتي ندارد همه هدف من اين بود كه بغض را به دل راه ندهيم هر چند تا دادگاه و اعدام طرف هم پيش برويم به نظر شما ممكن است؟ياعلي مدد