مرد خدا...
امروز مجله کیهان فرهنگی خریدم بعد از مدتها. ویژه مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی از اساتید به نام حوزه مشهد که استاد رهبری هم بوده و نیز استاد آیات عظام سیستانی و وحید خراسانی. ایشان در سال 1339 فوت کردهاند. من فکر میکردم که ایشان تفکیکی بوده ولی از خاطراتی که در مجله نقل شده چیز دیگری استفاده میشود. یعنی من از ادعاهای استاد محمد رضا حکیمی این طور برداشت کرده بودم. بماند. نکات جالبی درباره ایشان نقل شده بود؛ از منبر رفتن ایشان در ایام ماه رمضان و از این که گفته بودند که در دوران طلبگی چهل روز شلوار نداشتند و عبا را به خود می پیچیدندو به کلاس میرفتند و بعد که ممتاز معرفی میشوند از پول جایزه پارچه شلواری تهیه میکنند، و از این که در آن روزگار روزنامه می خوانده و یا حتی مجله تهران مصور،یا این که در مورد شبهات موجود در ذهن طلبهها میفرموده «سری که در آن شبهه نباشد کدوست سر نیست» کنایه از این که از شبهه نباید ترسید و باید پیگیر شد و جوابش را داد، و نیز این که ملکیت معنوی را به رسمیت میشناخته که در زمان خودش فتوای نو و تازهای است، یک نکته که خیلی برای من جالب بود این بود که در مورد نقل کرامات عرفا فرموده بود: « مردم را به سوی غیر ائمه نخوانید» و نیز وقتی عدهای سر قبر مرحوم شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعه گفته بودند ایشان حاجت میدهد حاج شیخ هاشم ناراحت شده و فرموده بود که «این مزخرفات را نگویید. با بودن امام رضا(ع) در مشهد مردم را به هیچ کس ارجاع ندهید. اینجا بر سر مزار بزرگان فقط حمد و سوره بخوانید». نکته جالب دیگر این که برخی طلبه ها را تشویق کرده که بروند در دانشگاه تدریس کنند از جمله مرحوم آقای مدیر شانهچی را. و میفرموده در زمان مرحوم آسید ابوالحسن غفلت شد و بهاییها دبستان ها را از دست ما درآوردند. و بالاخره این که این آیه را زیاد میخواند که « تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا و لا فسادا فی الارض» آخرت مخصوص کسانی است که در زمین برتری جویی و فساد نکنند و می فرمود هر کس به بند کفشش عجب بیاورد و بگوید عجب بند کفشی دارم داخل در این آیه است.
خدایش رحمت کند.