یک سوال ساده فقهی!!
چند وقت پیش مطلب زیر را یکی از دوستان برایم ایمیل کرد از یک وبلاگ و خوشم آمد تصمیم گرفتم چیزی در موردش بنویسم:
یک مسئله شرعی:
پدری پس از فوت خود قطعه زمینی را برای هفت فرزندش به ارث میگذارد. چون فرزندان خود گرفتاریهای مختلف زندگی خویش را دارند و شغل هرکدام چیز دیگری است، هر هفت نفر موافقت میکنند که باغبانی را استخدام نمایند تا آن قطعه زمین را آباد کند. قرار میشود مخارج آبادسازی آن زمین را هر هفت نفر به تساوی تقسیم کنند و در نهایت کل مبلغ مورد نیاز سال اول را یکجا در اختیار باغبان قرار دهند تا صرف کاشت و آبادانی زمین گردد.
باغبان مذکور مقداری از پول را صرف زمین میکند اما سر از خود بخشی از آن مبلغ نزد وی را بدون اطلاع یا ثوابدید صاحبان مال، خرج خانوادهای میکند که فکر میکند «مضطر» هستند. حال سه سوال پیش میآید:
اول) آیا باغبان مرتکب «خیانت در امانت» شده؟ آن پول نزد وی بوده برای منظوری خاص نه برای کمک به دیگری. ایشان آن بخش پول را خرج منظور مورد نظر صاحب مال نکرده.
دوم) با توجه به ناراضی بودن سه نفر از هفت نفر صاحب اصلی مال، آیا خانواده دریافت کننده کمک میتوانند این پول شبههناک را خرج کنند؟ آیا این پول که الان در اختیار آنان است حلال میباشد یا حرام؟
سوم) اگر هفت نفر را در ده میلیون نفر ضرب کنیم و بشود هفتاد میلیون و قطعه زمین فوق را هم ده میلیونبار بزرگترش کنیم تا بشود «کشور» و باغبان بالا را نیز ده میلونبار ارتقاء درجات بدهیم در هرم اجتماع تا بشود دولت (یا مثلا شهردار تهران!!!) و آن خانواده مضطر را نیز ضرب در ده میلیون کنیم تا بشود لبنان یا غزه یا از این دست، آیا جواب سوالات اول و دوم تغییری میکنند؟
من هم به عنوان یک طلبه، بدون آن که بخواهم از رفتار دولت و یا شهرداری دفاع کنم و یا این که انتفاد کنم چند مطلب در مورد این سوال فقهی می نویسم:
1. نمایندگانی که به مجلس می روند نماینده همه مردم نیستند به این معنا که همیشه کسانی هستند که به این نمایندگان رای نداده و اصلا آنها را قبول ندارند، با این حال مصوبات هر مجلسی قانون رسمی و مشروع آن کشور است. می خواهم نتیجه بگیرم که رابطه مردم با حاکمان اعم از نماینده یا شهردار یا دولت، رابطه وکیل و موکل نیست. و اگر باشد دولت وکیل تام الاختیار و بلا عزل است. واقعا چند درصد مردم تصمیم دولت و مجلس برای سهمیه بندی بنزین یا قمیت پودر رختشویی را قبول دارند؟ حالا اگر در سوال فوق آن باغبان وکیل تام الاختیار و بدون عزل باشد آیا کارش غلط است؟
2. دولتها منابع مالی متعددی دارند، مثل مالیات و عوارض گوناگون و ... که یکی هم انفال است مثل معادن و رودخانه ها و دریاها و ... این که مالک این اموال کیست محل بحث فقهی است برخی آن را ملک مردم می دانند و برخی هم مالک آن را امام می دانند یعنی امام معصوم که طبعا در اختیار نایب امام، یعنی فقیه جامع الشرایط خواهد بود و اوست که تصمیم می گیرد که کجا و چگونه هزینه شود.
3. فرض کنیم انفال و سایر دارایی های کشور از آن مردم باشد نه امام معصوم یا حکومت، حال این پرسش رخ می نماید که کدام مردم؟ مردم همین کشور یا همه مردم جهان؟ شما می پذیرید که چون پدر و مادر من ایرانی بوده اند من باید از نفت بهره ببرم( و پولش بیاید سر سفره ام !!!!) ولی مثلا افغانی ها بهره ای نبرند فقط چون کمی آن طرفتر به دنیا آمده اند؟
4. اگر نفت و انفال از ان ایرانیان است، کدام ایرانیان؟ ما که الان بالفعل ایرانی هستیم؟ یا مثلا به اهالی هرات و قفقاز و گرجستان و ... هم که تا یک و نیم قرن پیش جزو ایران بودن حقی می دهید؟ به نظر شما ما از نفت بحرین سهمی نداریم؟ به طور واضح سوالم این است که مرزهای کاملا تصنعی و ساختگی چگونه می تواند باعث ملکیت یا عدم ملکیت نسبت به چیزی بشوند؟ و چگونه است که مثلا یک فرد خارجی فقط می تواند با گرفتن تابعیت ایرانی در این سرمایه عظیم سهیم شود ولی خواهر و برادر او که فقط در داشتن شناسنامه یا پاسپورت با او فرق دارند چنین حقی ندارند؟
5. اگر باغبان سوال فوق احساس کند که باید کمی از پول مورد نظر را صرف کمک به همسایه محتاج کند تا امنیت بیشتری برای باغ هفتاد میلیونی و ساکنان آن حاصل شود آیا این کار تصرف در مال غیر محسوب شده و حرام است؟