شورش علیه سنت
دین یا نهضتهای کاریزماتیک دینی به هر دلیل که به وجود آمده باشند از نظر ماکس وبر (جامعه شناس) عبارتند از گسست از سنت و وضعیتی استقرار یافته. پارسونز در توضیح نظر وبر مینویسد: «این حقیقت که نبوت به ذاته دربردارنده شکاف در سنتگرایی است به این معنا است که ارتباط پیامبر و همچنین پیروانش با جامعهای که در آن ظاهر شدهاند، به ویژه با حاملان سنت مذهبی و نیز سایر عناصر آن به شدت دچار اشکال است». وبر سنتگرایی را قویترین عامل بازدارنده عقلانی سازی میداند. « پیشبرد فرایند عقلانی سازی مستلزم شکاف در سنتگرایی است و به عکس هر شکاف عمدهای در سنتگرایی مستلزم عقلانی سازی است» منظور آن است که پیامبران سنتشکن مجبور خواهند بود که سنتشکنیهایشان را توجیه کنند و این مستلزم رویکردی عقلانی و جامع به دنیایی است که آنها در آن زندگی میکردند.« در حقیقت پیامبر برای آن که گسستن از سنت و وضعیت بهنجار را مشروع جلوه دهد باید به منبعی از اقتدار اخلاقی متوسل شود».
آنچه خواندید بریدهای است از کتاب «تأملاتی جامعه شناسانه درباره سکولار شدن» نوشته هادی جلیلی.
من به این مسأله زیاد فکر میکردم که چرا پیامبران با مخالفتهای بسیار شدیدی از سوی مردم خود مواجه میشدند؟ این توجیه که ارباب ثروت و قدرت عامل اصلی بودند به نظر من قانع کننده نبود. خودم با تأمل به این نتیجه رسیدم که پیام پیامبران در واقع مبارزه با سنتها و باورهای سوالناپذیر و رسوب کرده در اذهان مردم بوده است. و به قولی شورش علیه سنتهای جاری در جامعه. بزرگترین جرم پیامبران تشویش اذهان عمومی و به هم زدن آرامش قبرستانی حاکم بر افکار بوده است. و به همین دلیل است که حتی از سوی مردم عادی جامعه خود نیز به سختی مورد پذیرش قرار میگرفتهاند. تأکید چندین باره قرآن بر نفی باورهای پدران و گذشتگان نشان از همین نکته دارد. امشب داشتم مطالعه میکردم که دیدم نظری را که میپسندم این دو جامعه شناس برجسته تایید کردهاند، ذوق کردم و برای بینندگان وبلاگم نوشتم. بی مناسبت هم نبود و با شب مبعث پیامبر بت شکن اسلام یکی شد. با این حساب بزرگترین بتی که با بعثت و به همت پیامبر اعظم الهی(ص) شکسته شد، بت باورهای دیرینه و بیریشه بود.