مطهری راضی نیست!
نسل من با دو سه شخصیت بسیار مشهور پیونده خورده است و ناگزیر تحث تأثیر ایشان قرار دارد، امام خمینی و شهید مطهری شاخصه مهم دهه شصت و روزگار نوجوانی و رشد من و امثال من است. هیمنه تبلیغاتی و فضای کاملاً هژمونیک اندیشه مطهری را بر ذهن و زبان نسل من حاکم کرد. از مدرسه تا خیابان و خانه (برای من که پدرم هم حوزوی بوده بیشتر). وارد حوزه که شدم این هژمونی را در طلبهها و اساتید نسل انقلاب سنگینتر یافتم و به این نتیجه رسیدم که آنچه در زمینه کلام اسلامی و عقاید دینی در پس زمینه جامعه ما جا افتاده است، چیزی نیست به جز ترجمان اندیشه مطهری که البته ریشه در خاک حاصلخیز مردی به نام علامه طباطبایی دارد. شاید بتوانم ادعا کنم حتی تربیت شدگان حوزه فکری استاد مصباح یزدی ناخواسته تحت تاثیر مطهری قرار دارند و در بسیاری موارد از نظر خاص آقای مصباح که متفاوت است بیخبرند. جایی هم جملهای از رهبری دیدم با این مضمون که کتابهای استاد مطهری مبنای فکری نظام است. و انصاف باید داد که نحوه سخن و قلم و قدرت استدلال مطهری دراین زمینه نقش بسیار مهمی داشته است. اینها را بگذارید کنار تأیید بینظیر امام نسبت به کتابهای ایشان. بگذریم این وضعیت آنقدر ادامه پیدا کرد که مطهری در ذهن عدهای تبدیل شد به خط قرمز و شد آنچه نباید. این خط قرمز شدن دو اثر داشت یکی این که مطهری را نمیشد نقد کرد و دیگری این که فراتر از مطهری نمیشود رفت. شناختی که من از مطالعه آثار استاد مطهری دارم به من میگوید مطهری به این وضع راضی نیست. او مدافع آزادی اندیشه و نقد بر هر متفکری است من صراحت نقد و آُزادی که در سخنان ایشان دیدهام در آثار دیگران کمتر دیدهام.
با تأخیری طولانی به مناسبت سالروز شهادت استاد مطهری. البته فرقی نمیکند که این حرفها را چه موقع بگویی.