افسانه نفوذ علماء
دوازده سال پیش در کوران سر و صدای انتخابات دوم خرداد وقتی که هنوز خاتمی رئیس جمهور نشده بود علمای بسیاری از آقای ناطق نوری حمایت کردند. ما که با آقای ناطق خیلی سر سازگاری نداشتیم بخش مفصلی از وقتمان را صرف بحث با دوستان در همین مورد میکردیم، یعنی حمایت علماء از کاندیداها و حجیت سخن ایشان در این زمینه. من از ابتدا موضع علما در چنین موضوعی را دارای الزام شرعی نمیدانستم و آن را فاقد حجیت میدیدم. در این بین حامیان آقای ریشهری دو جمله از امام(ره) را پخش کردند که گفته بودند باید خودتان به نتیجه برسید و حتی اگر علمای تهران و قم هم چیز دیگری گفتند شما باید به نظر خودتان عمل کنید. که ما خیلی ذوق کردیم و به همه نشان دادیم که امام هم با ماست. به علاوه که من اصولا معتقد بودم که حامیان آقای ناطق (آنهایی که من میشناختم) تابع علما نیستند بلکه حتی اگر علما هم حمایت نمیکردند اینها کار خود را میکردند، ولی روانشناسی آنها مؤید خوبی برایشان پیدا کرده بود. و من مطمئن بودم که اگر علما از کس دیگری حمایت میکردند این طلبهها علما را رها میکردند. چنان که هشت سال بعد همین نکته خود را نشان داد. یکی از افراد شاخص حامی آقای ناطق،آیت الله جوادی آملی بود که وقتی اظهار نظر کردند و روزنامه رسالت آن را چاپ کرد کفه آقای ناطق در بین دوستان ما سنگین شد و بسیاری ازدوستان مخالف آقای ناطق عقب نشینی کردند و به قولی کم آوردند. ولی هشت سال بعد دفاع آقای جوادی از آقای هاشمی در برابر احمدی نژاد نه تنها چنین اثری نداشت بلکه موجب اسائه ادب عدهای از همان طلبههای مدعی به ایشان شد. و امسال البته عده بیشتری از علمایی که مخالف احمدینژاد بودند گرفتار چوب نوازش طلاب حزباللهی شدند، بماند که در بحثهای خصوصی سخنان تندتری نیز میگفتند. اضافه کنید داستان انتصاب مشایی به معاونت اولی را. من خیال میکردم که این اتفاق یعنی تنزل درجه علما در بین طلاب، مخصوص روزگار ماست.(و البته دلایلی هم دارم) این روزها که کتاب سیاحت شرق را دوباره خواندم و تمام کردم دیدم که در داستان مشروطه هم همین طور بوده و چه توهینها که به مرحوم آخوند خراسانی به خاطر فتوای مشروطه نکردهاند. آخوند یکی از علمای درجه اول تمام تاریخ تشیع است. یاد اول انقلاب هم افتادم که ظاهرا خیلی از علما مورد لطف عدهای انقلابی قرار گرفتهاند. دو سه روز پیش هم با یکی از طلبهها که چند سالی از من بزرگتر است سر همین مطلب بحثمان شد و به صراحت گفت که ما اول انقلاب هم علما را قبول نداشتیم و فقط امام برای ما مهم بود. ظاهرا این که زمانی علما در بین مردم نفوذ داشتهاند و مردم به خاطر مرجعیت جان میدادهاند، افسانهای بیش نیست. هر کسی حرف خودش را میزند و اگر عالمی هم حرف او را تأیید کرد آنگاه آن عالم میشود عالم روشن بین و آگاه به زمان. اهل بخیه با مشاهده جایگاه آقایان جوادی املی و مصباح یزدی در حوزه علمیه قم به خوبی حرف مرا تایید خواهند کرد.