از شک تا شک
عقیده محکم داشتن خوب است؟ هنر است؟ ارزش است؟ پاسخ هر سوالی را زود دانستن و فهمیدن و به طور قطع جواب دادن خوب است؟ اصلا یقین چیزی خوبی هست که داشته باشی یا غصه نداشتنش را بخوری؟
زمانی منتظر بودم که جواب سوالهایم را بیابم و دیگر شک نداشته باشم. و فکر میکردم که سن و تحصیلاتم وقتی به مرحلهای خاص برسد دیگر شکی برایم باقی نخواهد ماند. ولی هر روز بر شکهایم افزوده شد. آن روزها دریغ میخوردم که چرا شک دارم و امروز دریغا گوی آنم که نکند اشتباه میکردم و اصلا یقین چندان لقمه دندانگیری هم نیست که در پیاش باشم.
شاید هم یقین خیلی با ارزش باشد و به همین دلیل کمیاب و بلکه نایاب باشد. چنانکه من هنوز آن را نیافتهام. و گمان میکنم بسیاری از آنان که مدعی یقیناند در واقع حداکثر دستی به گوش یا خرطوم فیل حقیقت کشیدهاند.
دارم یقین میکنم که یقین یافت نمیشود. هر چند که عدهای همچنان آنچه یافت مینشود را آرزو میکنند.
چند سالی است دارم تلاش میکنم زندگی در شک و با شک را یاد بگیرم و به دیگران نیز یاد بدهم. چون یقین چنان که در حدیث آمده اندک خلق شده است. و بعید میدانم در این دنیای به این شلوغی به این سادگی چیزی از آن گیر من بیاید.
گمان میکنم زندگی مسالمت آمیز با شکهایم، زیستی اخلاقیتر از حیات یقین آلودم باشد.
پ ن: خیلی وقت است میخواهم دراین باره بنویسم ولی فکر میکنم فعلا همین مقدار کافی است.