چندصدایی یا مناظره؟
در دوران اصلاحات که دومخردادیها از آزادی اطلاعات و جامعه چندرسانهای دم میزدند و شعار روزنامه صبح امروز این بود که دانستن حق مردم است، عدهای از شاگردان آیت الله مصباح در نقد دولت و سخنان خاتمی و به طور کلی جریان اصلاحات مطالبی مینوشتند وبرای روزنامههای دوم خردادی میفرستادند، ولی بسیاری از آنها چاپ نمیشد. این گروه به اصلاح طلبان اعتراض میکردند که اگر شما طرفدار آزادی بیان هستید چرا مطالب ما را منتشر نمیکنید؟ مگر نمیگویید که دانستن حق مردم است؟
این اصولگرایان البته مطالبشان را در سایر رسانهها منتشر میکردند و بعد هم همه آن نقدها را در قالب کتابی با نام جامعه چند صدایی منتشر کردند.
و من همیشه این سوال در ذهنم بود که مگر شما حرفتان را نزدهاید و مردم نخواندهاند؟ چرا باید روزنامههای دوم خرداد سخنان شما را منتشر کنند؟
این روزها هم که حسن روحانی گزارش صد روزه داده و دولت پیش را مقصر وضعیت موجود معرفیکرده است، احمدینژاد برای روشن شدن حقیقت!! خواستار مناظره شده است.
پرسش این است که آیا لزوما برای روشن شدن حقیقت باید مناظره برقرار کرد؟
اگر کسی از آزادی بیان دفاع کرد معنایش این است که خودش بیایید و سخن مخالفانش را منتشر کند؟
اگر کسی گفت دانستن حق مردم است باید در روزنامه خودش صفحهای را به مخالفان و منتقدینش اختصاص بدهد؟
اگر کسی حرفی زد و دهها روزنامه و سایت و خبرگزاری سخن او را نقد کردند آیا آزادی بیان خدشه دار شده است؟
اگر به هر دلیل قدرت رسانهای یک طرف قویتر بود آیا آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات آسیب میبیند؟
اگر کسی از جامعه چندصدایی دم زد باید حتما مناظره با رقیب را بپذیرد وگرنه دیکتاتور است؟
آیا پاسداشت حقوق مردم در عرصه آگاهی و آزادی اطلاعات به این معناست که تلویزیون به اندازه گوینده نخست به مخالف او هم وقت و امکانات بدهد؟
آیا گردش آزاد اطلاعات وابسته به این است که دولت از اموال عمومی به همه روزنامه و مجله بدهد؟
یا آزادی بیان و جامعه چندصدایی فقط یک اصل دارد و آن این است که حکومت و دولت مانع سخنگفتن کسی نشود؟و به بیان بهتر موانع آزادی بیان را حذف کند.
تصور من این جمله آخری است.