آتش به اختیار
به این اسامی دقت کنید: مرکز تعلیمات اسلامی، شیخ قاسم اسلامی، حسینیه ارشاد، علی شریعتی، اسلام شناسی مشهد، کانون توحید، محمد مفتح، کانون نشر حقایق اسلامی، محمدتقی شریعتی، مسجد کرامت، سید علی خامنهای، انجمن مهدویه حجتیه، شیخ محمود حلبی، محمدتقی فلسفی، فخرالدین حجازی، سید محمود طالقانی، مسجد هدایت، مهدی بازرگان، نهضت آزادی ایران، مسجد جلیلی، سرگذشت فلسطین، هیئتهای مؤتلفه، مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی، اکبر پرورش، سید جلالالدین طاهری، شهید جاوید، حسینعلی منتظری، نامه ای از امام موسوی، مناظره دکتر و پیر و ....
سالهایی نه چندان دور، این اسمها آشنا بودند و برخی همچنان نام آشنای ما هستند. این اسمها و هزارها اسم شناختهشده و یا ناشناس دیگر مثل طلبههایی که منبر رفتند و کتک خوردند، و مثل آنها که زیر لباسشان اعلامیه مخفی کردند و به خانه این و آن انداختند، توانستند در بستری مناسب باورهای یک ملت را بارور کنند. این جماعت ذهن عامه مردم را تغییر دادند و در نتیجه مردمی که دست کم در 57 سال گذشته هدف تبلیغات، آموزشها و برنامههای سکولار بودند به یک نظام دینی رأی مثبت دادند.
اینها آتش به اختیار بودند و هیچ دستگاه دولتی از آنها حمایت نمیکرد.
از نظر من آتش به اختیار یعنی تقویت نظریه قدرت مدنی دین و دینداران در مقابل نظریه مهندسی فرهنگی از سوی حاکمیت.
پینوشت: نامه ای از امام موسوی، عنوانی پوششی بود برای کتاب ولایت فقیه امام.
لینک مطلب در کانال تلگرام: @mkhaghanifazl