محیط، انسان ، زینب (س)
چند سال پیش رمان « خاطرات خانه اموات» داستایوسکی را می خواندم. رمان چغری است و خیلی دیر تمام شد. یکی از جملات مقدمه اش این بود که اصولاً انسان عبارت است از موجودی که به همه چیز عادت میکند.
این از آن حرفهایی است که خیلی قشنگ است ولی چندان صحیح به نظر نمی رسد. قشنگی این جمله هم از آن جاست که برخی از واقعیات را نشان میدهد. یعنی بسیاری از انسانها هستند که به شرایط موجود عادت میکنند و به هر جهت، زندگی را به سر می برند. ولی آیا انسان همین است؟
نتیجه فکر من درباره این جمله این شد که انسان در برابر شرایط گوناگونی که مطابق با خواست او نیستند چند گونه واکنش دارد. یکی همین عادت کردن و به نوعی کنار آمدن. دیگری هر روز کاسه چه کنم دست گرفتن و آیه یأس خواندن و بعد هم از غصه دق کردن و مردن. یکی دیگر این است که انسان راه یا کوره راهی پیدا کند تا از کنار تنگناها مسیری به سوی خواستههای خودش پیدا کند، انسانهایی که در جامعه ما زرنگ نامیده می شوند از این سنخند. شاید بتوان اینها را فرصت طلب خواند. در ادبیات انقلابی ما چنین افرادی را می توان عافیت طلب نامید. اینان گلیم خویش به در میبرند ز موج تا انشاء الله امام زمان (عج) بیاید و مشکلات را حل کند. راه دیگری که به ذهن من رسید و البته افراد کمتری راهی این راه می شوند عوض کردن محیط است. البته عوض کردن محیط دو صورت دارد. یکی همان که خداوند به مدعیان استضعاف می فرماید: مگر زمین من گسترده نبود تا هجرت کنید؟(نساء 97) هجرت یعنی عوض کردن محیط برای حفظ خود. مهاجران مقامی بس بلند در اسلام دارند.
صورت دیگر عوض کردن محیط آن است که همین محیط را عوض کنیم یعنی ما شرایط را به دنبال خودمان بکشیم نه شرایط ما را. و این جا است که نام مجاهدان به میان می آید. تعداد همه نامآوران این عرصه آنقدر کم است که میتوان همه را به خاطر سپرد.
دراین میانه نام یکی بعد از حسین(ع) درخشش خاصی دارد. هم او که فضای سنگین و دشنام آلود و سرشار از تهمت و تحریف یزید و ابن زیاد را یک تنه به هم ریخت.
ایام ماه صفر بیشتر یاد آور زینب(س) است. و امروز که گویا سالروز وفات نازدانه سه ساله امام حسین(ع) بود و باز زینب بود و غمی تازه نفس.