سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آی آدمها

آی آدمها!

آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب ....
نه!
آن چه می‌بینم نفر نیست!
آنچه می‌بینم هزاران کودک و مرد و زن تنهاست 
آنچه در چشمم نمایان است 
آوار است 
ویرانی است 
تل انباری از خون است

آی آدمها 
که در آرامش ساحل 
به دنبال شمار کشتگان روز پیشینید
 و بعد از صرف صبحانه 
خبرها را پی آمارهای جنگ می‌کاوید
و در دورهمی‌هاتان 
سخنرانی بایدن را کنار رهبر ایران و موشک‌های حزب‌الله می‌سنجید
 و گاهی هم تاسف بر زبان دارید
از اوضاع بی‌آبی و درمانگاه بی‌ درمان و بی‌دارو 

کودکی در خاک دارد می‌سپارد جان
مادری در کوهی از آوار بنشسته‌است سرگردان 
و مردی غرق در خون و عرق بیچاره و منگ است

که دیگر خانه و آبادی و شهر و خیابان نیست اینجا
بیابان گشته است اینجا
و اینجا نقطه کانونی جنگ است

و این طفلان و این مردان و این زنها
که جز مشتِ پر از خشم و دلِ آکنده از ایمان 
سلاحی دستهاشان را نمی‌گیرد
نشان مستقیم آتش و بمب‌اند
اسیر دست دژخیمان صهیون‌اند

آی آدم‌ها
زمانی بوده‌ایم اعضای یک پیکر
ولی امروز گویا ما قرار خویش را داریم
و دیگر عضوها را هر چه رنج آید 
غمی بر ما نمی‌آید

آی آدمها
که دور از غرش توفانِ اَلاقصی
فراغ خاطری دارید!

ملتی در خاک دارد می‌سپارد جان.
آی آدم‌ها!??


محمدکاظم حقانی‌فضل
4 اردیبهشت 1403
200 روز پس از آغاز جنگ غزه و بیش از 34 هزار کشته
گاه‌نگاشت 111