غم فردای حریفان!
چند روز پیش به جلسهای دعوت شدم با موضوع دینداری نوجوانان. این لیوان روی میز جلسه بود و توصیه میکرد که غم فردا را نخوریم. توصیهای صوفیانه و از سنخ واگذارکردن امور آینده به آینده! در حالی که ما جمع شده بودیم که غم فردا بخوریم آن هم غم فردای دیگران را.
توصیه به فراموشی فردا را در گروهی از احادیث میتوان ردیابی کرد. در سوی دیگر احادیثی نیز وجود دارد که تأکید میکنند که چنان برنامهریزی کن که گویا تا ابد زندهای.
به گمانم نخست باید بین غم خود و غم دیگران تفاوت بگذاریم. آنچه ناپسندیده است نگرانی برای فردای خود است نه فردای دیگران، بهویژه آنان که مسئولیتشان بر عهده فرد است. غم دیگران خوردن ارزشی است سفارششده که فرمود «الجار ثم الدار...»
دیگر آن که: آنچه در متن دینی سفارش شده دقیقا کلمه غمنخوردن است نه رهاکردن کار و برنامه. دستوری بس دشوار!
عمل به این سفارش هنگامی شدنی است که فرد بتواند احساساتش را راهبری کند و همان زمان که تلاش میکند که نان فردای خود و دیگران را فراهم کند، در ذهنش نگران نباشد و غم نخورد که اگر نشد چه میشود!
گاهنگاشت 149
گاهنگاشتهای محمدکاظم حقانیفضل