حجاب غیر دینی
چند روز پیش هم در تلویزیون یکی از خانمهای تجمع کننده در برابر مجلس میگفت بدحجابها هویت ندارند.
من هم معتقدم که حجاب و کلاً پوشش به هویت انسان مربوط است ولی قائل نیستم که بد حجابها هویت ندارند و یا هویت دینی ندارند.
دلیل این مدعا هم این است که حجاب با آنکه جزو ضروریات دین است ولی در جامعه ما بیش از آنکه رنگ دینی داشته باشد رنگ سنت به خود گرفته است. سنت مجموعهای از ثابتات است که از گذشتگان ما به ما رسیده است. انسان امروزی دلیلی برای متابعت از میراث گذشته نمیبیند. من هم البته به او حق میدهم. صرف این که چیزی از نیاکان ما رسیده آن را با ارزش نمیکند. روزگار مدرن روزگار سرکشی از سنت است. و هر چه که خود را به سنت آویزان کند محکوم به فنا است.
من اصولا برا ی حجابی که از پایگاه دین انتخاب نشده باشد ارزشی قائل نیستم. هرعمل دینی وقتی ارزش دارد که به دلیل دینداری انتخاب شده باشد. به نظر من حجاب بسیاری از مردم روستا نشین و یا عشایر هیچ ربطی به دین ندارد و به یک معنا بد حجاب واقعی همانها هستند البته من نه حجاب آنها را دینداری می دانم و نه بد حجابیشان را بی دینی. هر دو این رفتارها ناشی از هویت خاص سنتی آنهاست.
بماند، بعد از انقلاب حجاب، علاوه بر رنگ سنت، آهنگ حکومت را هم به خود گرفته است. و باز هم روشن است که وقتی خارج از مرز حکومت قرار گرفتیم دیگر نیازی به اطاعت از آن نداریم ویا اگر خود حاکمیت کاری به کار ما نداشت، ما هم دلیلی نخواهیم داشت که به اوامر حکومت گردن بنهیم.
گمان میکنم راه چاره از بین سخنانم پیداست. اگر میخواهیم دختران و زنان ما با حجاب شوند:
اول باید حجاب را امری دینی و نه سنتی معرفی کنیم و این مطلب مورد پذیرش مردم قرار گیرد و این البته وظیفه من و امثال من است و البته هر دیندار وظیفه شناس دیگر.
دوم هم دست برداشتن حکومت از سر حجاب است.
نکته: من از دیدگاه ارزشهای فردی به مسأله نگاه میکنم و گمان من بر این است هدف انقلاب اسلامی و اصولا هدف دین این است که انسان ها دیندار باشند و به انتخاب خود به آموزههای دینی گردن بنهند. من گمان نمیکنم از ترس حکومت و یا پدر و مادر و یا فشار هنجارهای جامعه حجاب داشتن هدف دین و هدف انقلاب اسلامی باشد. البته فایده حجاب غیر دینی امنیت روانی بیشتر جامعه است ولی شاید امروز تلاش برای افزایش این امنیت روانی از جهت دیگر ناامنی روانی ایجاد کند. من در این مورد چندان چیزی نمیدانم.