خدا ، فوتبال ، انتخابات
گاهی فوتبال میبینم و حالا که جام جهانی است بیشتر. بازی برزیل بود که دیدم رونالدینهو بعد از ضربهاش صلیب کشید. بازیکن تونسی هم سجده کرد و ایرانیها هم که وضعشان معلوم است. یعنی در هر دو طرف میدان از خدا میخواهند که پیروز میدان خودشان باشند.
در جریانهای سیاسی هم شبیه همین را دیدهام. پارسال که انتخابات بود یکی از اساتیدم میگفت که دو نفر از اساتید حوزه را جدا جدا دیدم یکی میگفت خودم و خانوادهام نذر کرده ایم تا هاشمی رأی نیاورد و دیگری با خانوادهاش نذر کرده بود تا هاشمی رأی بیاورد. یا چند سال پیش که یکی برای رأی اعتماد گرفتن مهاجرانی از مجلس صلوات نذر کرده بود.
این ضرب المثل اروپایی را هم احتمالاً شنیده اید که دزد و پلیس هر دو میگویند خدا !!
من از اینها نتیجه میگیرم که اولا باور به موجودی قدرتمند در ورای عالم ماده در درون هر انسانی خانه کرده است. و نیز اینکه رحمت خداوند آن قدر وسیع است که نیازهای این بندگان را با هر عقیدهای برآورده میکند وگرنه دلیلی نداشت که اینها این طور دعا بخوانند. جالب است که هیچ کس هم شک نمیکند که خدا این وسط بین دو طرف متناقض چگونه انتخاب میکند. تا این جای کار مشکلی نیست. مشکل آن جاست که برخی از ما وقتی دعایمان مستجاب شد و تیممان پیروز میدان شد یا در کنکور قبول شدیم و یا ... نتیجه میگیریم که ما عقایدمان و رفتارمان صحیح است و گرنه اگر آدم بدی بودیم که خدا حاجتمان را نمیداد یا اگر هم خیلی خوب نیستیم حتماً کار خیری کردهایم که خدا تحویلمان گرفته بالاخره این منم طاووس علیین شده.
یعنی همان نتیجهای که اصلا نباید گرفته شود و کلاً خلاف آموزههای دینی است.
به قول سعدی خداوند گبر و ترسا وظیفه خور دارد ولی این ماییم که باید بدانیم رحمت خداوند دلیل نمیشود که ما گبر بمانیم. ابوالحسن خرقانی میگفت هر کس بر در سرای من درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید که هر که بر در خدای به جان ارزد بر در بوالحسن به نان ارزد. این جمله یعنی این که نان و جان ما را خواهند رساند ولی نان رساندن دلیل بر صحت ایمان نیست