یک نکته از سیره پیامبر اعظم(ص)
چند روز پیش کتاب سیری در سیره نبوی آقای مطهری را ورق میزدم که دیدم ایشان یکی از مشخصههای سیره پیامبر (ص) را استفاده نکردن از جهالت مردم دانستهاند و داستان مرگ ابراهیم فرزند پیامبر و گرفتن خورشید را شاهد مثال آوردهاند. چند سال پیش هم مطلبی از شهید آوینی میخواندم که او هم بر اساس آیه لا اکراه فی الدین گفته بود که بر همین اساس تبلیغ دین به صورتی که پذیرش آن ناآگاهانه و تحت تأثیر تبلیغات باشد نوعی اکراه است. زیرا فردی که دین را پذیرفته واقعا نمیداند که چه چیزی را قبول کرده است.
به نظر من هم دین عین آگاهی است هم اصلش و هم فرعش. یعنی پذیرش و عمل به هر یک از اجزاء دین باید بر اساس آگاهی و از آن مهمتر انتخاب باشد. معتقدم دینی که بر اساس تعالیم پدران و تحت فشار سنتها وارد اذهان میشود ارزش ندارد. یکبار هم که در جمع دوستان طلبه منبر رفته بودم همه صحبت خودم را به همین اختصاص دادم. دینی که با بزک کردن پذیرفته شود و یا با تبلیغ یک طرفه وارد باور فرد شود، نه ارزش دارد و نه حتی ماندگاری. در روایتی زا امام صادق(ع) آمده است: کسی که به خاطر مردانی چند وارد دین شود، مردان دیگری او را از دین خارج خواهند کرد ولی کسی که به واسطه کتاب و سنت وارد دین شود حتی اگر کوهها بلغرند او نخواهد لغزید.( میزان الحکمه / حدیث 6297). من این مدعا را به تمام اعمال دینی سرایت می دهم هر بارکه نماز میخوانیم باید آن را انتخاب کرده باشیم یعنی از بین گزینههای گوناگونی که پیش رو داریم یکی را به خاطر خدا و فقط به خاطر خدا انتخاب کنیم. نه به این علت که اگر نماز نخواندیم مثل کسی که یکی از عادات روزمرهاش ترک شده گرفتار سر در گمی شویم.
پیامبر اعظم(ص) کسی را اکراه نکرد و کسی را هم نفریفت، هم بشیر بود و هم نذیر و وقتی بزرگان یثرب دعوتش کردند همه شرایط را با آنها طرح کرد و در بیعت رضوان نیز که مستلزم فداکاری فراوان بود، فرمود چنین چیزی در قرار داد ما نبود ولی صحابه وفادارش، زیر آن درخت بیعتی جاودانه را انتخاب کردند.
دوست دارم به عنوان یک طلبه بتوانم در مسیر اگاهی دیگران قدم بردارم نه دین دار شدن مردم به هر قیمت.