موضع گیری سیاسی!
معانی مختلف موضع گیری سیاسی
1. شما در یک مسالهی سیاسی موضعگیری میکنید. مثلا از یک کاندیدا حمایت میکنید. بر اساس آنچه حق میپندارید.
2. شما در یک مساله، سیاسی، موضعگیری میکنید. یعنی کاری می کنید که به اهدافتان (منافع؟) برسید. فارغ از این که حق و باطل کدام طرفند. مثلاً تا چند وقت پیش هم ما با قذافی رابطه داشتیم هم آمریکائیها. با این که قذافی هم امام موسی صدر ما را دزدیده بود هم در ماجرای لاکربی هواپیمای آمریکائیها را ساقط کرده بود. الان هم، هم ما قذافی را طرد میکنیم هم آمریکا.
3. شما بر اساس یک مسأله سیاسی، موضعگیری میکنید. مثلا ماجرای 88، دوم خرداد 76، 9 دی و ... . مثلا سعید حجاریان در انتخابات مجلس ششم میگفت ما فقط اسم کسانی را در فهرست مشارکت مینویسیم که اسمشان در فهرست اقتدارگرایان نباشد و به این ترتیب نام هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی حذف شد.
تا اینجای کار مشکلی نیست و همیشه هم چنین موضعگیریهایی بوده و خواهد بود و من هم کاری به این حرفها ندارم چون نمیخواهم مطلب سیاسی بنویسم. مسأله من نوع چهارم موضعگیری سیاسی است. کامنتهای مربوط به سخنان جناب شیخ حسین انصاریان در مراسم شب بیست و سوم امسال را بخوانید.
4. نوع چهارم موضعگیری سیاسی که مثل نوع سوم است وصف سیاسی دارد ولی فرهنگی و دینی و ... است. یعنی ما به خاطر مسائل سیاسی نسبت به یک فرد یا جریان یا ... علاقمند یا متنفر میشویم و قضاوتمان درباره فرد و جریان را بر همین اساس بنیان میگذاریم. هیأت و مسجد و مرجع تقلیدمان هم عوض میشود. تغییر جایگاه افرادی مثل آیت الله امجد، آیت الله وحید خراسانی و هاشمی رفسنجانی و حتی مرحوم آیت الله منتظری در ذهن و زبان گروهی از مردم نشانه این موضعگیری سیاسی است. برخی از کسانی که در تشییع مرحوم منتظری بودند و امروز واقعا به ایشان علاقمندند نه علاقهای به ایشان داشتند و نه حتی به اصل مرجعیت. داستان 88 باعث شد که ایشان را هر روز بیش از پیش تعریف و تمجید کنند. در تابستان 88 مراجعین بسیاری داشتم که میخواستند مرجعشان را عوض کنند. مثل همین کسی که بر اساس یک سخن شیخ حسین (که بسی به او ارادتمندم) میگوید دیگه مریدش میشم!
این داستان را در بین اطرافیان خود نیز میبینم. بودند کسانی که آقای امجد را کلا نمیپسندیدند و امروز سنگش را به سینه میزنند. نه اینکه بگویند موضع سیاسی خوبی گرفته بلکه او را عالم آزاد اندیش اخلاقی میدانند. بودند کسانی که نهاد مرجعیت را به چیزی نمیگرفتند و آن را عقب مانده میدانستند و امروز زیر بیرق ایشان سینه میزنند. در حالی که آقایان امجد و هاشمی و منتظری و وحید خراسانی و ...نهاد مرجعیت تغییری نکردهاند.
من نگران خودم و دوستانم هستم که مبادا به خاطر سیاست موضعی اتخاذ کنیم که بعد متوجه شویم ریشهدار نبوده است.. سالها پیش این جمله را از شهید بهشتی خواندم که: حوادث میآیند ما را این طرف و آن طرف میبرند، در حالی که شأن انسان، این نیست؛ شأن انسان این است که او مسلط بر حوادث باشد.