معمای هویدا
معمای هویدا را خواندم. مثل همیشه خیلی دیرتر از کتابخوانهای حرفهای. اخلاقم این شده که وقتی یک کتاب یا فیلم سرو صدا میکند سراغش نمیروم.
نویسنده معمای هویدا انقلابی به معنای رایج نیست و بلکه میتوان گفت منتقد جمهوری اسلامی است. با این حال منتقد رژیم گذشته نیز هست و سعی میکند سهم هویدا را در اضمحلال حکومت پهلوی نادیده نگیرد. با این حال احساسم این بود که بیش از نقد هویدا با او همراهی و همدلی کرده است و در پایان شاید تنها اشکال نویسنده بر هویدا این است که چرا در برابر شاه سکوت کرده و استعفا نکرده است. این کوتاهی را هم به مزه کردن قدرت زیر دندان هویدا احاله میدهد.
کتاب را که میخوانی چهره صادق خلخالی بیش از پیش در نظرت خراب میشود. و البته در کنارش به همه دادگاههای اول انقلاب بدبین میشوی و دلت هم به حال هویدا میسوزد. این حس را هنگام خواندن دربدریهای شاه بعد از انقلاب هم داشتم (در کتاب خاطرات مادر فرح). با این همه نویسنده حق را به هویدا نمیدهد.
کتاب یکسره داستان زندگی هویدا نیست که نویسنده گاه در قامت یک تحلیلگر سیاسی تلاش کرده رفتارهای هویدا را در فضای سیاسی آن روزها وضوح بیشتری ببخشد و همزمان تحلیلی هم از سقوط رژیم پهلوی به دست بدهد.
منبع بسیاری از مطالب کتاب مصاحبههای نویسنده با اشخاص است و این نکته البته امکان قضاوت درباره ادعاهای مطرح شده در کتاب را از خواننده سلب میکند.
نویسنده در لابلای مطالب گاه سایر کتابهای تاریخی درباره شاه و هویدا و انقلاب را هم نقد میکند. این نقدها در نظر من دقیق آمد.
کتاب خوبی است و در این روزهای سالگرد پیروزی انقلاب به خواندنش میارزد ولی به نظرم اگر کسی درباره انقلاب و قبل از انقلاب کم خوانده باشد خیلی از اشارات کتاب از دستش خواهد رفت. خیلی از چیزهایی که درباره هویدا شنیده و خوانده بودم (از جمله ساده زیستی) با این کتاب روشنتر شد.