میتوان بهتر بود(2)
چندباری از آنجا خرید کرده بودم. نظامی بازنشسته بود. نان سنتی خراسان و شیرینی محلی میپخت و میفروخت.
شیرینی را وزن کرد. شد 995 گرم. دنبال یک تکه شیرینی بود که وزن را درست کند گفتم بیخیال آقا خوبه. گفت نه آقا حروم میشه.
آخوندی و مسئلهگوییام گل کرد و گفتم: وقتی منِ مشتری راضیام دیگه حروم نمیشه که. گفت نه آقا عادت میکنم.
جملهای برای ادامه گفتگو نداشتم.