مسألهای به نام ابراهیم
فکر میکنم اولین بار که به طور جدی با مسألهای به نام ابراهیم روبرو شدم فیلم هامون بود همان ساخته داریوش مهر جویی که اخیراً هم تلویزیون نسخه تکه پاره شدهاش را پخش کرد. مورد بعدی هم یکی از سخنرانیهای شهید باکری بود که در لشکر عاشورا صحبت میکرد و گفت که اگر ابراهیم بین زمین و آسمان و قبل از افتادن درون آتش ازجبرئیل کمک میخواست به گمانم میسوخت. یکبار هم زمانی که در موسسه کلام حوزه درس میخواندم استاد درباره معنای خلیل توضیحی داد که نگاه من به ابراهیم را اصلاح کرد. امروز هم که تصمیم گرفتم با نگاهی اجمالی به قرآن چیزی درباره ابراهیم در این صفحه بنویسم دیدم که کار یک روز و دو روز نیست و ابراهیمی که قرآن معرفی میکند به خوبی میتواند موضوع یک تحقیق گسترده باشد.
یک نکته که چند روز پیش به ذهنم آمد را مینویسم. اوایل انقلاب، ابراهیم بت شکن معرفی میشد. دربعضی کتابها هم قهرمان توحیدش خواندهاند. چون در قرآن چندین دلیل از زبان ابراهیم برای ثبات خدا و نیز نفی شرک بیان شده است. دغدغه مهرجویی در فیلم هامون عشق وایمان ابراهیم است. همان که متالهان مسیحی نیز فراوان به آن عنایت دارند. اما از نظر من ابراهیم همان بت شکن است. با این تفاوت که در اوان جوانی بتهای سنگی کوچک را میشکند و بت بزرگ را باقی میگذارد. بعد بت اتکاء به غیر خدا را در پاسخ منفی به کمک جبرئیل میشکند. در میانسالی بتهای کوچک نفسانی را شکسته و زن و فرزندی تنها را در وادی غیر ذی زرع مکه رها میکند و در پایان با سنگ زدن به شیطان بت بزرگ نفسانی را با قربانی کردن اسماعیل، خرد میکند. و جالب این جاست که وقتی این امتحان را تمام می کند به مقام امامت میرسد. مادر بتها بت نفس شماست. مقام ائمه و بزرگ قربانی و قربانی کننده اعصار حسین بن علی(ع) از همین جا به خوبی به دست میآید.
دلم میخواست بیشتر مینوشتم ولی گنجایش اینجا همین مقدار است. درباره عشق و ایمان ابراهیم بیشتر بیاندیشید.
راستی اعدام صدام هم مبارک هر چند چنان که باید دلم خنک نشد.