سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سه خاطره، یک نکته

1

کلاس دوم ابتدایی معلمی داشتیم وحشتناک. هر روز عده‌ای را فلک می کرد. به ساده‌ترین بهانه‌ها. و از همه بدتر این که ما را هم برای این فلک کردن به خدمت می‌گرفت تا پاهای شاگرد نگون بخت رو نگه داریم. نیمکت اول همیشه برای فلک خالی می‌شد.
از همان روزهای اول تحصیل فهمیدم که هر معلمی لزوما خوب نیست.

2

چند سال پیش در یکی از مراکز پژوهشی حوزوی بودم که کسی آمد و گفت که سوالاتی دارم. بعد از کمی صحبت معلوم شد که مدعی است که امام زمان است و بعد هم مدعی شد که رهبر معنوی تمام فرقه‌های معنوی جهان است. مسیح و اک و ... کمی سوال پیچش کردیم معلوم شد که معلم بوده و به خاطر اختلالات روانی اخراجش کرده‌اند.

من از این دو ماجرا باید یک نکته را می‌فهمیدم که نفهمیدم.

3

امروز که پسرم از مدرسه آمد، پرسیدیم چه خبر از مدرسه؟
گفت: هیچ خبر. فقط تنبیه بود.
گفتم یعنی چه؟ گفت خوب هیچی دیگه شلوغ کردیم آقا همه رو تنبیه کرد از زنگ اول تا چهارم همه رو سر پا وایستادیم.

پرسیدم درس چی داد؟گفت درس نداد که فقط زنگ آخر هدیه‌ها درس داد.
گفتم یعنی از زنگ اول تا آخر همین طور وایستاده بودین؟
گفت: آره
گفتم: آقا چکار می‌کرد؟ درس نمیداد مگه؟
گفت: نه آقا مواظب بود که کسی نشینه.


اون نکته‌ای که باید می‌فهمیدم و اون موقع نفهمیدم، این بود که در آموزش و پرورش ما برای استخدام یک معلم حتی یک تست ساده روان‌شناسی و شخصیت شناسی نمی‌گیرند که این معلمی که بناست بچه‌های مردم زیر دستش باشند خودش از نظر روانی سالم است یا نه؟

همین! 

پ ن: با این وضعیت آموزش و پرورش، یقین داشته باشید ما به زودی زود به الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت دست‌ خواهیم یافت.


دعا برای شهادت نمی کنم

در طول جنگ از رزمنده هایی که عازم جبهه بودند به صورت دسته های50-60 نفری می آمدند تا علامه برایشان صحبت کند.

در یکی از این ملاقات ها، عده ای از رزمندگان خواستند علامه برای شهادت آنها دعا کند.

علامه گفت: «من ابدا چنین دعایی نمی کنم

و در جواب اظهار تعجب رزمندگان پاسخ دادند که شما وظیفه تان در جنگ این است که جانتان را حفظ کنید و اگر شهادت هم نصیبتان شد خوش آمد، ولی حفظ حیات برای همه واجب است.»

آدرس مطلب: سایت مهر

سالگرد ارتحال علامه محمد تقی جعفری است این روزها. مردی که دوستش داشتم و بزرگش می‌دانستم.


روضه جدید

امشب از مسجد که آمدم تلویزیون داشت مداحی یک از مداحان معروف را پخش می‌کرد که مربوط به همین امشب بود و روضه حضرت علی اصغر(ع)

از این مداح خوشم می‌آید در دلم گفتم این از اون مداح‌هاییه که آدم رو زده نمی‌کنه ولی یه دفعه دیدم داره می گه:


یه دفعه خدا امر کرد زمان ایستاد. قضا و قدر دست  خداست دیگه.  تو عوالم بالا همه دارند با هم نگاه می‌کنند به هم میگن نه نمی زنه. دیگه اینقدر نامرد نیستند بچه رو بزنند. وقتی تیر رو زد همه ملائک گفتند زد. بچه رو زد دیدی؟.....


نمی دونم واقعا چی بگم. فقط اینجا می‌نویسم که خدایا دین خودت رو از دست امثال بنده و ایشون نجات بده.


کدام بهتر است؟

 

پرده اول:

مرد، عصبانی، کمر بند را برداشت و به زن حمله کرد. نزدیک زن که رسید کمی تأمل کرد: بر شیطون لعنت! کمربند را به کناری انداخت، پشت به زن کرد و برگشت، ولی دلش آرام نشد برگشت و سیلی محکمی نثار زن کرد و....

 ساعتی بعد زن در جمع بقیه ‌عروس و ‌خواهر‌ها و زن‌های همسایه ماجرا را تعریف کرد و از رحم و مروت مردش تعریف کرد که: همیشه همین‌طوره کمربندرو برمی‌داره ولی نمی‌زنه، همون یکی دو تا سیلی یا مشت رو میزنه و میره..... و زن‌های دیگه همراهیش کردند که خوش به حالت! ندیدی اون روز شوهر ... با کمربند سیاهش کرده بود .....

شب که مرد با دست‌هایی پر از پاکت میوه برگشت و شروع کرد به تعریف ماجراهای آن روز بازار ... و انگار نه انگار که صبح خبری بوده، زن احساس کرد که چقدر مردش را دوست دارد.

پرده دوم:

مرد فریاد کشید: تو بیجا می‌کنی! کی به تو اجازه داده؟ اینجا خونه بابات نیست هر غلطی دلت خواست بکنی. درس خوندی که خوندی! دانشگاه رفتی که رفتی. مگه برای من رفتی؟

با هر جمله‌ و فریادی، عصبانی‌تر می‌شد، دید که نمی‌تواند خودش را کنترل کند  در را به هم زد و رفت.

ساعتی بعد زن، پای تلفن ماجرا را برای مشاور شرح می‌داد بعد هم با یکی از دوستان زمان دانشجویی که حقوق خوانده بود .... من نمی‌تونم این رفتار رو تحمل کنم. .... این زندگی هر مقدار مال اونه مال من هم هست و ..... بنا شد غروب زن به مطب مراجعه کند.

شب صحبتی بین زن و مرد رد و بدل نشد. زن شام نخورد. مرد حاضری خورد. زن رفت که زودتر از همیشه بخوابد.

مرد کمی فکر کرد. تصمیم گرفت به نحوی ماجرا را تمام کند. داخل اتاق خواب که شد، زن خواب بود.

نگاهش به پاتختی ا فتاد؛ یک لیوان آب، نسخه پزشک، دفترچه تلفن و یکی دو جور آرام‌بخش که از هر ورق آن جای یک قرص خالی شده بود. بی‌خیال شد و بدون آنکه حرفی بزند خوابید.

**********

 شما کدام را ترجیح می‌دهید؟ کدام بهتر است؟ رضایت از زندگی بدون آگاهی از حقوق؟ یا آگاهی از حقوق و مطالبه آن و البته رنج ناشی از پایمال شدن حقوق؟

به بیان دیگر زندگی قدیما بهتر نبود؟ یا الان بهتره؟

به نظرم نظری که در این مورد می‌دهید می‌تواند نشانگر محافظه‌کار یا اصلاح طلب بودن شما باشد.

 


درباره فتواهای عجیب

احتمالا همه شنیده‌اید که زمانی در مملکت ما می‌گفتند بلندگو حرام است آقای فلسفی واعظ تعریف کرده‌اند که  به آن می‌گفتند بوق شیطان. یا به گفته شهید مطهری زمانی خوردن ارمنی‌بادمجان یا همان گوجه‌فرنگی خودمان از منکراتی بوده که هیچ مسلمانی راضی به انجام آن نبوده است و نیز همین داستان است حرمت نوشیدن چای و ....

اگر به ریشه این عقاید و احکام مراجعه کنید رد پای هیچ عالم بزرگی را نمی‌یابید. همه این سخنان ساخته و پرداخته طلبه‌های دست پایین و منبر‌ی‌های خشکه مقدس و البته حمایت مذهبی‌های دور و بر آن‌هاست.

مدت‌هاست که فتاوای عجیب و غریبی در فضای مجازی منتشر می‌شود. فتاوایی که گاه خنده‌دار و گاه عصبانی‌کننده‌اند. مثل این که زنان فلان میوه را نخرند یا این که گوشت گربه حلال است و یا این که زن‌ها در فیس بوک چه بنویسند یا ننویسند و .....

معمولا در اخبار گفته می‌شود که فلان مفتی اهل سنت یا مفتی وهابی این را گفته است.  

در حوزه‌های علمیه شیعه فقه اهل سنت تدریس نمی‌شود ولی به هر حال در همه مباحث فقهی نظریات مشهور علمای اهل سنت نیز مورد اشاره قرار می‌گیرد. کسی که با فقه آشنا باشد از شنیدن این فتاوا تعجب خواهد کرد. معلوم نیست که واقعا این سخنان مسخره بر چه اساسی عنوان فتوا به خود می‌گیرند.

اگر دقت کرده‌ باشید معمولا این سخنان از سوی کسانی صادر می‌‌شود که در عالم اهل سنت اشتهار چندانی ندارند. و بلکه اصلا کسی آنها را نمی‌شناسد.

شاید مشهورترین عالم سنی امروز قرضاوی باشد و نیز رئیس الازهر. ولی هیچ گاه از کسانی که در این سطح علمی باشند سخنانی چنین یاوه منتشر نشده است.

به نظرم گویندگان این سخنان در واقع روحانیون متوسط و متوسط به پایینی هستند که توانسته‌‌اند به مدد تکنولوژی صدایشان را به دیگران برسانند. یعنی همان مشکلی که ما هم داشته‌ایم.

این سطور را نوشتم که کسی گمان نکند که فقه اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت این‌قدر بی‌پایه است که بتوان هر یاوه‌ای را به اسم فتوا منتشر کرد.

در واقع مشکل اصلی این است که در عالم اهل سنت اجتهاد به شکلی که در شیعه رایج است رایج نیست و این باعث شده که هر کسی بتواند خود را مفتی بنامد. ما در بین خودمان به این‌ها می‌گوییم مسئله‌گو. شما هم این مفتی‌ها را به حساب مجتهد یا فقه اهل سنت نگذارید.

نتیجه انتشار این فتاوا متاسفانه لوث شدن اسلام است نه فقط اهل سنت.

پ ن: روشن است که انتقادات ما به فقه اهل سنت سرجای خودش است.

پ ن 2. قبلا هم درباره این فتاوا نوشته بودم. با عنوان فتواهای عجیب و غریب




دینداری در جهان مدرن

مهم‌ترین ویژگی عالم جدید از بین رفتن یا بی اثر شدن سنت‌هاست. و مهم‌ترین کارکرد سنت‌ها وارد کردن فشار بر انسان‌هاست. انسان در دنیای پیشامدرن آگاهانه یا نااگاهانه (این یکی البته بیشتر است) خود را با سنت‌ها هماهنگ می‌کند.

دین مهم‌ترین مولفه فرهنگی دنیای ماقبل مدرن است. بنابر این هم اصل  دین‌داری و دین‌ورزی تحت تاثیر سنت‌ها قرار می‌گیرد و هم شکل آن.

دین و آداب و رسوم دینی به عنوان یکی از سنت‌های جا افتاده خود را بر بسیاری از افراد تحمیل می‌کنند. این سبک دین‌داری چندان آگاهانه و البته انتخابی نیست و در عین حال بیشتر رنگ و بوی مناسک دارد تا اعتقاد و عرفان.

در دنیای مدرن فشار سنت‌ها از بین می‌رود و بلکه سنت‌ها فرو می‌ریزند و انسان‌ها خودشان تصمیم می‌گیرند. دین‌داری در دنیای مدرن آگاهانه ‌تر است. و از آن‌جا که بسیاری از آداب و مناسک دینی رنگ سنت‌ گرفته‌اند سبک دینداری از ظاهر به باطن می‌گراید.

در جهان سنتی دین نماد و نمود بیشتری دارد ولی عمق آن کمتر است. و در دنیای مدرن حضور دین کمتر ولی عمیق‌تر است. کمیت دینداران هم کمتر ولی به تصور من کیفیتشان بیشتر است.

 

دین یعنی انتخاب آگاهانه.

بر خلاف اکثر افراد دین‌دار و بی‌دین، من به آینده دین‌داری خوش‌بینم. 

پ ن: مطلبی نوشته بودم با عنوان دنیا در دنیای مدرن. همان موقع‌ها می‌خواستم دین‌داری دردنیای مدرن را هم بنویسم.


خلاصه توضیح المسائل!؟

احتمالا این جمله معروف را که به عنوان خلاصه توضیح المسائل رایج شده شنیده یا دیده‌اید.

               به طور کلی اگر جوری بشود که آدم خوشش بیاید حرام است.

در همین راستا این قصه را هم بخوانید که:

معروف است که سید بن طاووس یا یکی دیگر از علما وصیت کرده بوده که برای من مثلا سی سال نماز قضا بخوانید. وقتی پرسیده بودند که چرا؟ فرموده بود برای این که من هنگام نماز لذت فراوانی می‌بردم شک دارم که شاید نمازها را برای لذتش خوانده باشم نه به عنوان اطاعت امر پروردگار.

 به نظرم گوینده آن خلاصه توضیح المسائل چندان هم بیراه نگفته است. هر چند کلیت این جمله محل بحث است. ولی شاید بتوان با کمی مسامحه از آن دفاع کرد؛
یکی از مهم‌ترین اهداف ارسال دین، تعالی و تکامل فردی انسان‌هاست. و این تکامل فردی وابستگی فراوانی به بریدن از هواها و هوس‌های زودگذر و شهوات و امیال نفسانی دارد.

در واقع بدون گذر از این وابستگی‌های حقیر کسی نمی‌تواند به تعالی فردی برسد. بلکه حتی به اهداف زندگی دنیوی هم نخواهد رسید. کسی که دائم دنبال تفریح و خوش‌گذرانی باشد حتی در کنکور هم قبول نخواهد شد، و یا تاجر موفقی نخواهد بود و روشن است که قهرمان ورزشی هم نخواهد شد، چه رسد به این که در مسیر کمال انسانی حرکت کند.

 توصیه‌های فراوان ائمه(ع) به کم‌خوری، کم‌حرفی، هم‌نشینی کمتر با جنس مخالف، و کنترل خشم، عفو دیگران، و ... هم در همین راستا قابل تحلیل هستند.

بنابر این هر وقت احساس کردید که کمی زیادی خوشتان آمده، درباره خودتان یا کاری که انجام می‌دهید بیشتر تأمل کنید!.

 


نقد حجاب نمره ای

 

«دانشجویان در دانشگاه نمره می‌خواهند و برای کسب این نمره هر صحبتی را گوش می‌دهند، لذا می‌توان به آنها این تذکر را داد که چنانچه حجابشان را رعایت کردند این اجرای قانون در نمره و انضباط آنها تاثیرگذار است».

جملات فوق را آیت الله جنتی گفته‌اند در نماز جمعه تهران. در سایت دین آنلاین هم نقد گونه‌ای بر سخنان ایشان نوشته‌اند. که خلاصه آن است که روش ایشان منتهی به ترویج ریاکاری در جامعه می‌شود.

زاویه دید من به این مساله کمی متفاوت است.

نقطه اصلی در تفاوت این دو نگاه به نظرم نه مساله حجاب است نه مساله ریا. تفاوت اصلی در نوع نگاه به دین و هدف از دین و حکومت دینی است.

اگر بخواهیم مثل پایان‌نامه‌های دانشگاهی به مساله نگاه کنیم. دینداری یک پرسش اصلی دارد و بسیاری پرسش‌های فرعی. نوع پاسخی که این دو نگاه به پرسش اصلی می‌دهند زاویه‌ای ایجاد می‌کند که در یک طرف آن آیت الله جنتی و همفکران ایشان قرار می‌گیرند و در ضلع دیگر، منتقدان ایشان از جمله نویسنده نقدگونه فوق.

پرسش آن است که هدف اصلی خداوند از فرستادن دین و در پی آن هدف از برپاکردن حکومت دینی چیست؟

احتمالا پاسخ آیت الله جنتی این باشد: اجرای احکام الهی، اقامه حدود، اقامه صلاة ، امر به معروف و نهی از منکر و ... .

و احتمالا پاسخ منتقدین ایشان و از جمله من این است: تربیت انسان دین‌دار.

من گمان می‌کنم هدف اصلی، کمال انسان است نه صرفا اجرای احکام. اجرای احکام اگر به تربیت انسان منتهی نشود گمان نمی‌کنم ارزشی داشته باشد.

پ ن: این نگاه یک نگاه تحلیلی است و واجد هیچ نوع توصیه‌ای در فهم فقهی و نیز اجرای احکام نیست.

 


کتابم منتشر شد

بالاخره بعد از کش و قوس‌های فراوان کتابم منتشر شد

آرایه‌های عرفی بر آیه‌های قدسی

با عنوان فرعی

بررسی نسبت مبانی کلامی و فقهی شیعه و اهل سنت با فرایند سکولاریزاسیون

اصل این کتاب در واقع رساله‌ای بود که به عنوان پایان نامه سطح سه حوزه نوشته بودم و سال 88 دفاع کردم.

کتاب توسط نشر ادیان منتشر شده است.

پ ن : اینجا توضیحی درباره محتوای کتاب آمده است

متن پشت جلد :

دین از بارگاه قدس به دامن عرف می‌آید تا عرفیان را زیستنی قدسی بنماید و در بازگشت، ایشان را با خود همراه کرده و ساکن عالم قدس کند. دین در این مسیر گریزی و گزیری از این که همرنگ اهل عرف شود ندارد. پس با ارمغانی مناسب مذاق عرف به میهمانی‌شان می‌رود، بر سفره‌هایشان می‌نشیند و همزبان و هم صحبت‌شان می‌شود و گاه به آیین ایشان سلوک می‌کند. میزبان نیز میهمان را لباسی از جنس لباس خود می‌پوشاند و به آرایه‌هایی از آنچه خود می‌پسنند آذین می‌بندد. اکنون این مشابهت، امر را بر کسانی مشتبه کرده که عرف چیست و قدس کدام است و مباد آن که راهبر بود اکنون در عقب سر مانده و پیرو شده باشد.

این نوشتار تلاشی است برای بازشناسی مولفه‌های عرفی در آیین قدسی اسلام و نقش آن‌ها در قدسی کردن عالم عرف.

آرایه‌های عرفی بر آیه‌های قدسی- طرح جلد


نگاه مرد، آزادی زن 2

 

مقابل پیش‌خوان دو زن ایستاده‌اند. یکی خانمی چادری با معیارهای سخت‌گیرانه حجاب و دیگری خانمی که نه تنها سخت‌ نمی‌گیرد بلکه به قولی راحت است. رفتارهای آقای فروشنده به وضوح متفاوت است. و برخورد بهتری با خانم شل حجاب دارد.

فروشنده با خانم چادری هم با احترام برخورد می‌کند.

خانم شل حجاب در سایر مغازه‌ها، بانک‌، تاکسی و .... تحویل گرفته می‌شود.

 دختر نوجوان به اقتضای سنش کمی آرایش کرده و کمی هم راحت تر لباس پوشیده. سنی ندارد. شاید 14 شاید هم 15 سال. البته کمی بیشتر نشان می‌دهد. پسرهای هم سن و سالش و البته بزرگترها در طول مسیر نگاهش می‌کنند. و گاهی هم از زیر زبانشان جمله‌ای در می رود و از قیافه/ لباس/ آرایش دختر خانم تعریف می‌کنند دختر بدش نمی‌آید. دوستش البته اینطور نیست و کمی سنگین‌ و رنگین‌تر رفتار می کند و روشن است که آقا پسرها خیلی تحویلش نمی‌گیرند.

دختر خانم بدحجاب قصه ما برای اینکه نشان دهد درست انتخاب کرده رفتارش را هم کمی آزادتر می‌کند و ....

 نگاه مرد زن را به آزادی!! بیشتر دعوت می‌کند.