نقد مذهب، نقد دین است.

از وقتی مذهب به عنوان شاخه‌ای از یک دین به وجود آمده است، همیشه نقدِ مذهب علیه مذهبِ دیگر جاری بوده است. این نقدها، فراوان از نقدِ آراءْ گذشته و به جنگ و کشتارِ صاحبان آراء رسیده است. با این همه، معمولا نقدهای مذهبی، یا صرفا در جمع نخبگان و اهل علم و مطالعه مطرح می‌شد یا نقدِ از راه دور بود، به این معنا که اهل یک مذهب در مسجد و منبر خودشان داشته‌هایِ مذهب و یا مذاهبِ رقیب را به تیغ نقد می‌راندند و بر حقیقت بودن مذهب خودشان پافشاری می‌کردند. این نقدهایِ از راه دور، تاثیری در رقیبان ندارد ولی باور حاضران را نسبت به مذهب خودشان تثبیت می‌کند.

گسترش سواد، کتاب، رسانه و این روزها ماهواره و اینترنت، نقد مذهب علیه مذهب را از حوزه خصوصی به عرصه عمومی، و از محدوده نخبگان به گستره مخاطبانِ کمترآگاه کشیده است.

از ادیان دیگر خبر ندارم، ولی ده‌ها شبکه ماهواره‌ای سنی و شیعه و هزاران پایگاه اینترنتی، مدام، از بام تا شام، نه فقط باورها، که کتابهای مقدس و علمای نامدارِ رقیب را، نه تنها نقد که نفی و مسخره می‌کنند.

مسلمانانی که نه ایمان مستحکمی دارند و نه دانشِ دینیِ استواری، این نقد و نفی‌ها را می‌بینند و می‌شنوند، و با شنیدنِ نقدهایِ پی در پی، گام به گام عقب‌نشینی می کنند. تا آنکه از جایی به بعد، در همه آنچه تا کنون به آنها القا شده شک می‌کنند. نتیجه این نقدها نه تحکیمِ باورهای یک مذهبِ خاص، که تخریب اساسِ باورِ دینی است. مخاطبی که افسانه‌های عجیب و غریب به نام صحابه و امامان برایش بیان می‌شود و با تصویرسازی، صدا و سیمای مذهبش خراب می‌شود، به مذهبِ رقیب گرایش پیدا نمی‌کند. چرا که اولا رقیبان بسیارند و ثانیا مگر باورهای رقیب از این آسیب ها به دور است؟ و مگر مخاطب فقط نقدِ مذهب خودش را می‌بیند و می‌شنود؟

سینه چاکانِ مذهبی که برای اثبات خود، روشی به جز نفی رقیب نمی‌شناسند، اگر نیک بنگرند بر سر شاخ، بُن می‌بُرند. 



عاشورای شمسی/ عاشورای قمری

شایع شده که امسال یعنی سال 1395 شمسی، عاشورای شمسی و قمری بر هم منطبق می شوند.
نخست آنکه این نکته اهمیت خاصی ندارد. معیار ما در رفتارهای دینی و مستحب و مکروه، تابع گردش ماه است نه گردش زمین به دور خورشید. و در واقع تابع دستورات ائمه دین هستیم که ایشان هم بر اساس ماه‌های قمری وظایف ما را تبیین کرده‌اند.


دوم آنکه این اتفاق هر 34یا 35 سال یکبار تکرار می شود و در هر دوره گردش حدودا 34 ساله، عاشورای شمسی و قمری  با دو سه روز اختلاف یا دقیقا بر هم منطبق می شوند.


سوم: برای تقسیم بندی و نوشتن تقویم، سال شمسی به دوازده ماه سی روزه تقسیم شد. ولی سال شمسی 5 یا 6 روز (بر اساس کبیسه بودن یا نبودن) اضافه آورد. برای حل این مشکل نخست این روزهای بلاتکلیف را بین آّبان و آذر گذاشتند. یعنی آبان که تمام می‌شد این چند روز محاسبه می‌شد و بعد از آن آذر شروع می‌شد. این ماجرا تا سال 452 شمسی ادامه داشت.
از آن سال تا سال 1303 شمسی این شش روز را به آخر سال تبعید کردند و بعد از اسفند این ایام را می‌گذرانیدند و سپس وارد نوروز می‌شدند. از سال 1304 شمسی این 6 روز به روزهای نیمه اول سال اضافه شد و در بهار و تابستان ماه‌ها 31 روزه شد.


چهارم: بر اساس آنچه گذشت. دکتر رحیم رضازاده ملک در کتاب «گا‌هشماری» تقویم قمری و شمسی را بر هم تطبیق کرده است. بنا به نوشته این کتاب نخستین روز محرم سال 61 مصادف است با 18 مهر ماه سال 59 شمسی و روشن است که عاشورای سال 59 روز 27 مهر خواهد بود نه 21 مهر.


و در آخر این‌که: نویسنده کتاب «گاهشماری» اول محرم همه سال‌های قمری را در یک جدول مفصل با روزهای شمسی تطبیق کرده است، اگر  جدول را بررسی کنید می‌بیند که  در سال‌های  229 قمری مصادف با سال 222 شمسی و  1270 قمری مصادف با 1232 شمسی این دو روز دقیقا بر هم منطبق بوده‌اند. با تکیه بر همین جدول در سال 1472 قمری مصادف با 1427 شمسی نیز روز عاشورا منطبق با 27 مهر خواهد بود.


از روضه خانگی تا هیئت استادیومی

تبلیغات درشت نمایی مذهبی

 

این عکس‌ها را ببینید
اندازه های بسیار نامتعارف چندده متر.
شادی و عزا هم ندارد
چند سال پیش محسن‌حسام مظاهری در کتابش (رسانه شیعه) تصویری از یک بَنِر بزرگ منتشر کرده بود
باورش برایم مشکل بود تا جایی که یادم هست نوشته بود  60 متر.
این روزها این پدیده رایج‌تر شده است

گمان می‌کنم این تصویر نمادی است از تبلیغات مذهبی ما
بزرگنمایی شده
شعاری
و بیش از آنکه با دل و مغز  مخاطب کار داشته باشد، مخاطبش  چشم اوست
این روزها به جای آنکه دین و معارف شیعی را ذره ذره وارد قلب مردم کنیم و کاری کنیم که جرعه جرعه بنوشند

دین را به چشمشان فرو می‌کنیم

درشت نوشتن جای درست گفتن را گرفته است


همیشه معتقد بودم تشیع و دینداری را
روضه‌های خانگی حفظ کرده است
جلسه قرآن‌های محلی
و هیئت‌هایی که در مسجد محل یا حتی در چادری موقت برپا می‌شد
ولی امروزه هیئت را در ورزشگاه برگزار می‌کنیم
با جمعیتی هزاران نفری و دوربین‌های عنکبوتی و سرو صدای فراوان

خیال نمی‌کنم این شکل از تبلیغ ارتباطی به مفهوم یبلغون رسالات الله
داشته باشد


فرزندآوری اخلاقی است یا نه؟

فرزندآوری جزو ارزش‌های دوران سنت و نیز ارزش‌های مورد تاکید ادیان بزرگ است. تاکید احادیث در اسلام بر فرزندآوری نیازی به یادآوری ندارد. سقط جنین حرام و قبیح است. و بالاتر از آن جلوگیری از انعقاد نطفه نیز تقبیح شده است تا جایی است که گروهی‌ از مجتهدان شیعه نه تنها این کار را حرام دانسته‌اند بلکه جلوگیری از انعقاد نطفه را موجب ثبوت دیه هم می‌دانند.

 بر همین اساس بود که کسی برای فرزندآوری برنامه‌ریزی نمی‌کرد و بچه‌دار شدن ادامه منطقی و طبیعی ازدواج بود و اگر کسی تصمیم می‌گرفت که دیگر بچه‌دار نشود نیازمند توجیهی قوی می‌بود.

از نگاه عقیدتی یا اخلاقی می‌توانم بگویم پرسش اصلی انسان سنتی آن بود که وقتی امکان خلق یک انسان هست ما چه حقی داریم که راه تولد او را ببندیم؟

امروزه نگاه‌ها به فرزندآوری تغییر بنیادینی کرده است و اصل همه مردمان نه بر فرزندآوری که بر عدم آن است. والدین برای بچه‌دار شدن تصمیم می‌گیرند، مشورت می‌کنند،‌ برنامه‌ریزی می‌کنند و وقتی کار به فرزند سوم رسید، سوال‌ها شروع می‌شود که چرا؟ و نخستین پاسخ رایج آن است که ناخواسته بوده.

ریشه‌های این تغییر متعدد است و به نظر من علت اصلی آن گرایش فردگرایانه‌ای است که در ذهن و زبان همه انسان‌های امروزین رسوخ کرده است. با این همه می‌توانم بگویم از منظر اخلاقی و عقیدتی پرسش انسان امروز آن است که وقتی کسی هنوز به دنیا نیامده ما چرا باید به خودمان حق بدهیم که کسی را وارد این دنیای پر از رنج کنیم؟

کدام اخلاقی‌تر است؟ و یا این‌‌که کدام اخلاقی و کدام غیر اخلاقی است؟  

 


تنوع زیست مذهبی

سن حدودا بین 50 تا 60 سال، محاسنی متوسط، تسبیحی در دست، چند انگشتر با نگین درشت در انگشتان، عبایی بر دوش و سجاده‌ای گشوده در گوشه اتاق. این تصویری است که احتمالا بسیاری از ما از یک شخص ایده‌آل مذهبی داریم. تصویری نزدیک به یک روحانی. مذهبی که می‌گویم یعنی مذهبی به معنای خاص نه صرفا دینداری که اجمالا اهل نماز و روزه است.

بعید است ما با دیدن یک جوان 25 ساله که موهای بلندش را دم اسبی از پشت بسته تصور کنیم او یک انسان مذهبی است. و همین طور خانمی با مانتو و روسری رنگی، رنگ شاد. و بعد اگر بفهمیم که اتفاقا این آدم چقدر اهل تقیدات مذهبی است تعجب می‌کنیم.

این‌ حرف‌ها یعنی این‌که ما برای زیست مذهبی شکل‌های متفاوتی نمی‌شناسیم و همه مذهبی‌ها هر چقدر که مذهبی‌تر شوند باید هم‌شکل‌تر بشوند. پیراهن‌های روی شلوار و رنگ روشن و ترجیحا سفید دهه شصت یادتان هست؟حالا تکلیف کسی که نمی‌خواهد این شکلی‌ باشد چیست؟ ما با زبان بی‌زبانی به او می‌گوییم که  اگر می‌خواهی مذهبی باشی هم رنگ جماعت شو.

ما تنوع را در زیست مذهبی به رسمیت نمی‌شناسیم. احتمالا برای اینکه از بنیاد تنوع را به رسمیت نمی‌شناسیم. تصور من از سبک زندگی اهل بیت به گونه‌ای تنوع زیست مذهبی است. گزارش‌های اندک رسیده از نوع سلوک شخصی اهل بیت نشانگر تفاوت‌هایی معنادار است. دیشب ماجرای اعتراض سفیان ثوری به امام صادق را می‌خواندم به خاطر لباسی که بر تن امام بود. این را بگذارید کنار زندگی علی با آن پیراهن دو درهمی که برای خودش خرید و چهار درهمی که برای قنبر خرید.

ما می‌توانیم مذهبی باشیم ولی شکل هم نباشیم.