امضاهای طلایی
چند سالی هست که در فضای مطبوعاتی و سیاسی ایران عبارت صاحبان امضاهای طلایی رایج شده است. این عبارت بیشتر در فضای اقتصادی کاربرد دارد و منظور آن است که گرفتن برخی از مجوزهای خاص اقتصادی که سود فراوانی در آن هست، مشروط به امضای افرادی خاص است. این امضاها دروازه رانتخواری و فساد را گشوده و پنجره شفافیت را بسته است. در انتخابات سال 96 هم نامزدها وعده میدادند که این امضاها را جمع میکنند. این که این امضاها جمع شد یا نشد مسئله این یادداشت نیست.
پرسش این یادداشت آن است که آیا امضای طلایی فقط در عرصه اقتصادی و مجوز واردات و صادرات و مانند آن است؟ آیا در حوزههای دیگر امضای طلایی یافت نمیشود؟ آیا در گفتن مجوز یک پژوهشگاه علمی یا یک دانشگاه امضای طلایی نیست؟ آیا در گرفتن مجوز یک باشگاه ورزشی امضای طلایی وجود ندارد؟ آیا نمیتوان گفت وقتی تایید و رد صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و نیز مجلس خبرگان را در اختیار شورای نگهبان گذاشتهام در واقع شورای نگهبان را در جایگاه امضای طلایی قرار دادهایم؟ روشن است که صاحبان امضای طلایی همیشه بر اساس شناخت خود عمل نمیکنند و این گزارشهای دستگاههای دیگر است که زمینه را برای امضای طلایی فراهم میکند و گاه ممکن است این امضا سر از ظلمی خواسته یا ناخواسته در بیاورد.
آیا میتوانیم بگوییم در اقتصاد، فرهنگ، ورزش و سایر عرصههای حکومتی امضای طلایی نباشد چون زمینهساز فساد است، ولی در اصل دروازه ورود به حوزه قدرت و سیاست امضای طلایی اشکالی ندارد؟ اگر فساد و قدرت پیوندی ناگسستنی دارند -که دارند- آیا بهتر نیست برای این امضای طلایی هم فکری شود و آن را شفافتر، مردمیتر و قابل نقدتر کنیم و امکان شکایت و اعاده حقوق برای آن در نظر گرفته شود؟
لینک یادداشت در کانال تلگرامی گاهنگاشت